بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
محضر مبارك حضرت مستطاب آية اللَّه العظمى الميلانى – دامت بركاته –
با كمال احترام استدعا داريم به سؤالات ذيل صريحاً جواب مرقوم فرماييد.
س 1 – كسى كه عقيده به اصول دين و اصول مذهب دارد و فقط نسبت به امامت معتقد است كه دوازده نفر اوصياى پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله خلفاى معصومين و امامان مفترض الطّاعة و حجج اللَّه فى ارضه [اند] و از طرف خداوند، داراى كرامات و معجزات مى باشند و ولايت تشريعى بر جميع بشر داشته و دارند، آيا نقص در اسلام و ايمان و تشيّع وى به نظر مبارك مى رسد يا خير؟
س 2 – آيا انبيا و اوصياى آنها از طرف پروردگار عالم، ولايتِ كلّيّه تكوينيّه دارند يا خير؟ در صورتى كه چنين مقامى را دارا باشند، متمنّى است دليل آن را بيان فرماييد و مستدعى آن كه معنى ولايت كليّه و ولايت تكوينيّه را توضيح فرماييد.
س 3 – در ايجاد ممكنات آيا ائمّه اطهارعليهم السلام علّت فاعلى موجودات مى باشند يا علّت غايى عالم هستند.
26 جمادى الاولى 1390
باسمه تعالى شأنه
ج 1 – ولايت تشريعى، داشتنِ حقِ تصرّف است در امورات مردم و اداره آنها مانند ولايت فقيه بر نصب قيّم براى اداره امور ايتام و نصب متولّى براى اوقافى كه متولّى ندارد و غير ذلك.
و گاهى ولايت تشريعى، حقِّ تصدّىِ قانونگذارى را گويند، چنان كه سنّيها در حقّ بزرگانشان قايل اند و به همين مناسبت است كه بر ايشان تكتّف در نماز و نافله ضحى و غير آنها را تشريع كرده اند.
ج 2 – ولايت تكوينيّه، قسمى از آن عبارت است از مجراى فيض بودن به كاينات فى الجمله كه عموم انبيا و اوصيا داشته اند، و قسم ديگر، عبارت است از ولايت كليّه تكوينيّه كه مجراى فيض بودن است نسبت به جميع عالم امكان كه در حقّ پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله و ائمّه اطهارعليهم السلام ثابت شده و دليل آن عبارت است از گفته خودِ صاحبانِ ولايت كه بيش از حدّ تواتر به ما رسيده است و دروغ و گزاف نفرموده اند؛
زيرا آن بزرگواران صادق و مصدّق مى باشند و اين دليل، بر هر كس كه به كتب احاديث معتبره از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله و ائمّه اطهارعليهم السلام مراجعه نمايد، روشن است، علاوه بر ادلّه عقليّه غير قابل رد كه در جاى خود مذكور است، و انكار اين مقام نقص است از نظر مذهب جعفرى.
ج 3 – اين بزرگواران چنان كه علّت غايى عالم مى باشند و عالم براى آنها آفريده شده [است] واسطه و مجراى فيض نيز مى باشند كه فيض وجود از آن مرور كرده و به اذن خدا به ديگران مى رسد، و اين را اصطلاحاً «فاعل ما به الوجود» مى گويند. و غير از «فاعل ما منه الوجود» است كه به معناى آفريننده و وجود دهنده مى باشد كه جز خداى متعال، آفريننده اى نيست و آفرينش، منحصر به ذات مقدّس پروردگار است، و به جهت مثال، براى واسطه بودن، آفتاب است نسبت به نشو و نماى اجسام كه ما به الوجود در اين مرحله است و آفريننده و وجوددهنده خداست و بس.
الحاصل، در آفريدن و وجود دادن كه منحصر به خداى متعال مى باشد، هيچ كس شركت ندارد؛ زيرا كسى از خود چيزى ندارد و موجوديّت هر چيز بدون استثنا از خداست و بس، و ائمّه اطهارعليهم السلام به حسب مقام نورانيّتشان به اذن و اراده خدا، واسطه فيض مى باشند و كمالِ قرب و رفعت مقامشان به همين جهت است كه خودشان بلاواسطه فيض مى گيرند و ديگران به جهت نداشتن اين استعداد نياز به واسطه دارند. در خاتمه دو مطلب گفته مى شود:
اوّلاً، اينكه انسان نبايستى به هر موهوماتى گوش دهد و عقيده مند شود. خداوند متعال مى فرمايد: «ولا تَقفُ ما ليس لَكَ به علمٌ إنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤادَ كلُّ أولئك كان عنه مَسئُولاً»(اسراء-36).
ثانياً، مسلمانان بايد با همديگر حُسنِ معاشرت داشته باشند و در گفت و شنود از هوى و هوس بپرهيزند و غرض نفسانى نداشته باشند و به وحدت كلمه اهميّت دهند كه خداوند متعال مى فرمايد: «واعتَصِمُوا بحَبلِ اللَّهِ جميعاً ولا تفرّقُوا»(النساء-103) پس نبايستى با دستور قرآنى مخالفت نمود.
والتأييد منه سبحانه و تعالى.
کتاب ديدگاههاي علمي آيت اللَّه العظمي سيد محمد هادي ميلاني قدس سره/ ص138-140