آدم تا چیزى را نشناسد، معرفت پیدا نكند، علاقه پیدا نكند دنبالش نمىرود !
حالا این كلمه هم یادم آمد، این را بدانید كه انسان به هر چه علاقه پیدا كرد هى محبت او بیشتر پیدا مىشود، هر چه توجه بیشتر به یك چیزى بكنى هى علاقه بیشتر مىشود، این هم یكى از چیزهاى عجیب است، نسبت به دنیا همین طور است، نسبت به آخرت همین طوراست، نسبت به خدا همین طور است، نسبت به خرما هم همین طور است، به هر چیزى كه بیشتر توجه كردى بیشتر جلوه مىكند، به دنیا هر چه بیشتر انسان توجه كرد شیطان آن را بیشتر زینت مىدهد، شما به شئون دنیا هر چه بیشتر توجه پیدا كنى هى علاقه بیشتر پیدا مىكنى، هى جلوه مىكند، هى جلوه مىكند، به طورى براى آدم جلوه مىكند، محبت به دنیا انسان پیدا مىكند كه به حرام و حلال و هیچى بند نمىشود!
این را بدانید كه هر چیزى را كه انسان به او بیشتر فكر كرد، بیشتر توجه پیدا كرد، او برایش كمكم راسخ مىشود، ملكه مىشود، هى علاقهاش بیشتر مىشود،.
حتى در عالم خواب هم همهاش در فكر اوست، به طورى برایش ملكه مىشود كه خود به خود به زبانش جارى مىشود اصلا آنى كه علاقه به او دارد، خیلى عجیب است! اصلا مىبینى راه مىرود بدون اختیار مىبینى همانى را كه میل دارد صحبت او را مىكند؛ چون خیلى به او توجه پیدا كرده این در قلبش راسخ شده، نقش شده، به طورى در روحش نقش بسته كه گاهى مىبینى بىاختیار روح به زبان فرمان مىدهد كه بگو، خودش هم توجه ندارد، به زبانش مىبینى مىگوید أحبك لذاتك، این اسكناس را برداشته، این طلا ونقره را برداشته، از بس كه علاقه دارد مىگوید بابا! مردم بعضى تو را مىخواهند براى این كه مثلا زندگى كنند، بعضیها خانه خوب مىخواهند، بعضیها زن خوب مىخواهند، بعضیها چى خوب مىخواهند، لباس خوب مىخواهند، مردم همه تو را دوست دارند، اما هركدام براى یك چیز، اما من مىدانى براى چه؟ أحبك لذاتك، خودت را مىخواهم، من اصلا به خودت علاقه دارم، به اینجا مىرسد! لذا مىبینى علاقه دارد نه خرج مىكند او را، چنان علاقه دارد كه اگر از او سلب بشود سكته مىكند! این طور است.
به هر چه انسان علاقه پیدا كرد، چه به خدا، چه به قیامت، چه به پیغمبر، چه به امام، به شخصى، به زن، به بچه، به اولاد، به مال دنیا، هر چه آقاجان بیشتر توجه پیدا كردى هى علاقهات بیشتر مىشود!
آن وقت شخص عاقل باید بداند به كى علاقه پیدا مىكند، فرق بین آدم عاقل و غیر عاقل این است شخص عاقل به چیزى كه از او مىگیرند علاقه دیگر پیدا نمىكند، منى كه مىدانم این عبا از من گرفته مىشود، یا خودم را جلوتر را مىبرند، یا این زودتر مىپوسد، یا دزد مىبرد، منى كه مىدانم كه این عبا همیشه با من نخواهد بود الى الابد، علاقه بستن به این معنا ندارد، اگر عاقل باشم این را براى حفظ از سرما و گرما همین قدر به او علاقه دارم، پول مىدهم مىخرم براى حفظ از سرما و گرما، نه این كه به این علاقه پیدا كنم كه اگر از من بگیرند سكته كنم!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”
بسیار عالی!
مثل همان وقت هایی که توفیق داشتم و خدمتشان می رسیدم…گویا پیام خصوصی بود!