حاضر جوابی یک زن در برابر ابن جوزی!

 یکی از ویژگی‌های امام علی (علیه‌السّلام) این بود که کراراً به مردم فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی؛ 

“قبل از آن‌که مرا از دست بدهید، هرچه می‌خواهید از من بپرسید”.
چنین سخنی مخصوص آن حضرت و امامان معصوم (علیهم‌السّلام) است، و هر کسی بعد از او چنین ادّعا کرد رسوا گردید، اینک به مناظره یک بانوی دلیر با سبط بن جوزی توجّه کنید: روزی «سبط بن جوزی» در بالای منبر، همین سخن را گفت؛ که ‌ای مردم! سلونی قبل ان تفقدونی!

ناگاه بانوئی از پای منبر، چنین سؤال کرد:
«به من خبر بده، آیا این حدیث درست است که نقل شده وقتی که جمعی از مسلمانان، عثمان را کشتند، جنازه‌اش (سه روز) در مزبله ماند و کسی نرفت تا جنازه او را بردارد و به خاک بسپارد».
سبط: آری درست است
بانو: آیا این حدیث نیز درست است که وقتی سلمان در مدائن از دینا رفت، امام علی (علیه‌السّلام) از مدینه (یا کوفه) با طی الارض به مدائن رفت و بر جنازه سلمان نماز خواند و به احترام او، در مراسم کفن و دفن او شرکت نمود، و نگذاشت جنازه او در زمین بماند و سپس بازگشت؟
سبط: آری درست است
بانو: بنابراین، چرا علی (علیه‌السّلام) هنگام مرگ عثمان، با این‌که در مدینه بود، کنار جنازه عثمان نرفت، تا آن را بردارد و به خاک بسپارد؟ در این صورت یا علی (علیه‌السّلام) خطاکار است که از دفن جنازه عثمان، اهمالی نمود، و یا عثمان غیر مؤمن است که علی (علیه‌السّلام) خود را از دخالت در دفن جنازه عثمان، معاف دانست!
سبط بن جوزی در برابر این سؤال فرو ماند، چرا که دید اگر هر کدام از آن دو (علی (علیه‌السّلام) یا عثمان) را خطاکار بداند، برخلاف عقیده خود سخن گفته است، زیرا او هردو آن‌ها را خلیفه برحق می‌دانست، از این رو گفت:

«ای زن! اگر با اجازه شوهرت از خانه بیرون آمده‌ای و در برابر نامحرمان، این‌گونه با من بحث می‌کنی که لعنت خدا بر شوهرت باد، و اگر بدون اجازه او آمده‌ای، خدا تو را لعنت کند»
آن بانو بی‌درنگ گفت: آیا عایشه که به جنگ امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) بیرون آمد و جنگ جمل را به راه‌انداخت، با اجازه شوهرش پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بیرون آمده بود، یا بدون اجازه او؟
سبط بن جوزی، در پاسخ این سؤال نیز درمانده شد، زیرا اگر می‌گفت بدون اجازه شوهرش بیرون آمده، عایشه را تخطئه می‌کرد، و اگر می‌گفت: با اجازه بیرون آمده، رسول خدا را تخطئه می‌کرد، و هر کدام از این دو پاسخ، با عقیده‌اش سازگار نبود، بناچار درمانده گردید، و از بالای منبر پائین آمد و به خانه‌اش رفت.

شجره طوبی ج1 ص 67

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا