شرح حال مرحوم سید محمد باقر درچهای!
بعد از 14 سال تحصیل به اصفهان بازگشت، و تا زمان فوتشان نیز در اصفهان ماندند. در دوران طلبگیشان در نجف بسیار کوشا و پرتلاش بودند و از شاگردان میرزا حبیبالله رشتی بوده است که ایشان نیز خود از شاگردان ممتاز شیخ انصاری بوده است.
در دوران نجف بسیار فقیرانه زندگی میکرده است که در کتاب ستارهای از شرق برخی از خاطرات ایشان مفصل مطرح شده است. یک بار برادر بزرگتر علامه به دیدن ایشان در نجف میرود، پرس و جو می کند و حجزه او را می یابد، به داخل حجره که میرود می بیند که هیچ نوع امکانات رفاهی در آنجا وجود نداشته است، بعد از چند ساعت علامه وارد حجره میشوند و بعد از احوالپرسی از برادرش عذرخواهی میکند و می گوید من درس دیگری دارم می روم و برمی گردم. وقتی آیتالله درچهای از کلاس آخر به حجره برمیگردد، برادر از دیدن آن وضع فقیرانه ایشان شروع به گلایه میکند.ایشان در جواب برادرش میگوید آن زمان که من از درچه به نجف آمدم تنها مقداری عدس همراهم بود، عدسها را با قناعت زیادی مدتی استفاده کردم و زمانی که تمام شد دیگر هیچ چیز برای خوردن نداشتم. من با سختی فراوان فقط درس می خواندم.
ایشان روزهای چهارشنبه بعد از ظهر از اصفهان به سمت درچه حرکت میکردند و عصر جمعه نیز به اصفهان بازمیگشتند، روزهای سرد از طرف آتشگاه می رفتند و اگر هوا خوب بوده به ناچار از رودخانه باید عبور میکردند. بعضی از اهالی دستجرد باغاتی داشتند و رفت و آمد ایشان را میدیدند، یکی از آنها تمایل پیدا میکند که ایشان را یک بار برای ناهار دعوت کند، ایشان قبول میکنند، اما چند هفته میگذرد و علامه نمیتوانند در پاسخ دعوت آن آقا برود، آن آقا دوباره مطرح میکنند، ایشان می فرمایند من وقت ندارم، آن آقا میگوید یکی از درسهایتان را تعطیل کنید تا بتوانیم ناهاری در خدمتتان باشیم. ایشان می فرماید اگر ثقلین(یعنی جن و انس) جمع شوند من درس را تعطیل نمیکنم.
بخشی ار مصاحبه خبر آنلاین با سید محمد علی موسوی درچه ای از نوادگان آیتالله محمد باقر درچهای!