عدالت حقوقی، عدالت قلبی!

آقای آشیخ بهاءالدین مهدوی هیدجی (م ۱۳۹۷ه) از علمای هدیج و زنجان، آدم با فضل و با کمالی بود. وی قبلاً ساکن هیدج بود و اواخر عمر به قم آمد و در قم وفات کرد. ایشان نقل می کرد:

من از هیدج به زنجان رفتم تا اجازه عمامه بگیرم.

زمان رضاشاه پهلوی بود و در آن زمان عمامه داشتن ممنوع بود و استثناءً به بعضی از روحانیون با شرایطی اجازه عمامه داده می شد.

در زنجان به منزل نایب الصدر رفتم. نایب الصدر از اعیان علمای زنجان بود. در آن زمان در شهرها مسافرخانه نبود و مسافران یا به کاروانسراها یا به منزل رجال بزرگ شهر وارد می شدند. منزل نایب الصدر این گونه بود. رجال سیاسی و علمای بزرگ به منزل نایب الصدر وارد می شدند.

در آن وقت امیر لشکر به منزل نایب الصدر وارد شده بود. رئیس یکی از ادارات (دادگستری یا شهربانی) که متصدی اجازه عمامه بود، برای دیدن امیر لشکر به منزل نایب الصدر آمده بود. در آن مجلس بحث تعدّد زوجات مطرح شد. می گفتند: کسی فلان رساله را در جواز تعدد زوجات نوشته و دیگری در ابطالش رساله ای نگاشته است.

رئیس اداره ای که متصدی جواز عمامه بود، گفت: به نظر من در این زمان تعدّد زوجات جایز نیست. چون آیه شریفه می فرماید: «و إن خفتم ألّا تعدلوا فَواحِدة» و بدون تردید الآن با تعدّد زوجات نمی توان عدالت را مراعات کرد. قهراً شرط قرآن عملی نیست، لذا در این زمان نباید بیش از یک همسر اختیار کرد.

وقتی آن رئيس این مطلب را مطرح کرد، احساس کردم حرف باطلش در جلسه تلقّی به قبول شد، لذا با خود گفتم: هر چه بادا باد، از عمامه صرف نظر می کنم و حرف او را ابطال می کنم.

گفتم: به فرمایش جنابعالی ایراد دارم. گفت: ایراد شما چیست؟ گفتم: در روایت آمده است که ابن أبی العوجاء با هشام بن حکم برخورد کرد(رک: کافی، ج۵، ص۳۶۲،ح۱) و به او گفت: در قرآن شما تناقضاتی وجود دارد. مثلاً در یکی از آیات آمده است: «فانکحوا ما طاب لکم من النّساء مثنی و ثلاث و رباع فإن خفتم ألّا تعدلوا فواحدة»؛ پس شرط تعدّد زوجات این است که خوف ظلم نباشد و از این استفاده می شود: گاهی انسان می تواند به عدالت رفتار کند، لذا مجاز است و گاهی هم نمی تواند لذا بیش از یکی مجاز نیست.

از طرف دیگر در سوره نساء می گوید: «و لن تستطیعوا أن تعدلوا بین النّساء و لو حرصتم»؛ شما هرگز نمی توانید عدالت بین زن ها را برقرار کنید. هرچند حرص در این امر داشته باشید، این تناقض است. هشام نتوانست پاسخ این شبهه را بدهد.

هشام می گوید: به مدینه رفتم و خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت فرمود: هشام، چه شده که الآن آمده ای؟ الآن نه وقت حجّ است، نه وقت عمره (معلوم می شود که رفتن به عمره هم زمان مشخصی مثل رجب یا ماه رمضان داشت). ماجرا را برای حضرت نقل کردم. حضرت فرمود:

مراد از عدالت در آیه اول، عدالت حقوقی است، یعنی اگر می توانید نفقه زن را ادا و به او رسیدگی کنید، مجاز هستید تا چهار همسر اختیار کنید. ولی اگر توانایی ندارید، حق ندارید بیش از یک همسر اختیار کنید.

ولی در آیه دوم مراد از عدالت، عدالت قلبی است، یعنی شما نمی توانید در میل قلبی بین زن ها عدالت برقرار کنید و ادامه آیه هم مؤید این مطلب است: «فلا تمیلوا کلّ المیل فتذروها کالمعلّقة». پس تناقضی در کار نیست چون وحدت موضوع نیست.

آن رئیس گفت: تفسیر بیاورید. تفسیر آوردند و دیدند که این مطلب در تفسیر نقل شده است.

خلاصه من با این حرف او را خراب کردم و نگذاشتم تلقّی به قبول شود. بعد از جلسه ناامید از گرفتن جواز عمامه به اداره آن رئيس رفتم. وقتی وارد شدم، آن رئیس خیلی به من احترام کرد و دستور پذیرایی داد و فوراً با کمال احترام جواز عمامه را تقدیم کرد.

این اثر مجاهده با نفس بود که علاوه بر پاداش اخروی در دنیا هم اثر دارد.

http://zanjani.ir/=

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا