در مدرسه قوام كه شبهاى گرم در پشت بام مي خوابيديم رسم بود هر طلبه يك كوزه پرآب بالاى سر خود مي گذاشت كه از نسيم آخر شب مقدارى سرد شود كه روز استفاده كند.
يكى از طلبهها هر روز صبح از خواب بر میخاست مي ديد كوزه او خالى است،
اين كار تكرار شد تا اين كه آن طلبه روى كوزه نوشت من راضى نيستم كسى از این كوزه آب بخورد.
باز صبح بعد ديد كوزه خالى و زير خط او نوشته شده که:
اذن فحوى مقدم بر نهى صريح است.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی