اشعاری در صنعت توجیه / ۲

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

هیهات! که رنج تو ز قانون شفا رفت!

(حافظ) 

بیـن ألحاظها کتاب الإشارا =

= تِ و في ریقها کتاب الشّفاءِ.

(منسوب به شیخ حرّ عاملی) 

 به هر اشارهٔ او شرح صد اشارات است

به هر حکایت او معنی هزار شفاست.

(منسوب به ذوقی[؟] هندی)

علی ای که بوعلی‌ها ز تو رسم کرده قانون

که نوشت حکمت او ز شفای تو شفا را.

(سیّد میرآقا کبریائی، متخلّص به مفتون همدانی)

 أسفارُ هواک ما لَها قانونٌ

بل غایتُها جمالُک المیمونُ

 من اَسقَمه منک إشاراتُ هوی

لا یُبریهِ الشّفاءُ و القانونُ.

(دیوان میرزا ابوالفضل طهرانی، ص۳۸۱)

 ز قانون عرب درمان مجو، دریاب اشارات‌ام

نجات قوم خود را من شفای دیگری دارم.

 (مهدی اخوان ثالث)

  ساکن مدرسه را گوشهٔ ابروی نشان ده

تا دگر در پیِ تحصیلِ اشارات نکوشد.

 شرح اشارات ابرویش بنگارم

غمزهٔ چشم نگار اگر بگذارد.

 (حکیم الهی قمشه‌ای)

 از حق جز حق مخواه، توحید این است!

از سایهٔ خود گریز، تفرید این است!

 ز آلایشِ جوهر و عرض دست بشوی

تجرید این است و شرحِ تجرید این است.

 (میر محمّدیوسف کازرونی)

 شرحِ تجرید می‌توان خواندن

بر تنِ من ز نقش‌هایِ حصیر!

 به دقّت می‌توان فهمید معنی‌های نازِ او

که شرح حکمت العین است مژگان دراز او.

 (تذکرهٔ منتخب اللّطایف، رحم‌علی‌خان ایمان، ص۴۳۹)

 چشم بر هم ننهد شب همه‌شب همچون من

حکمة العین مگر می‌کند از بر نرگس؟

 تو را گر یکی ساغرِ می بدی

هدایت نمی‌جستی از میبدی.

(شیخ الرّئیس قاجار؛ منتخب النّفیس  |  اشارهٔ شاعر به کتاب شرح الهدایة الأثیریّة از قاضی کمال‌الدّین میبدی یزدی است.)

 سرور عالَم، شه دنیا و دین

سؤر مومن را شفا گفت، ای حزین!

 سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی

کی شفا گفته نبیّ منجلی؟

 (شیخ بهائی؛ از مثنوی نان و حلوا)

@cheraghe_motaleeh

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا