علم آصف بن برخیا (وصی حضرت سلیمان) نسبت به امیرالمؤمنین همان قطره و دریا است، بال پشه!
علم امیر المؤمنین علم غیب است، عالم به غیبى است كه دریاست كه آن غایب از آصف است كه آصف آن علم غیب را ندارد،!
آصف بن برخیا كه علم لدنّى دارد، عنده علم من الكتاب است، علم غیبى كه امیر المؤمنین دارد این آقا ندارد.
آن دریاى كه علم امیرالمؤمنین است، او را آصف ندارد، این قطره را دارد؛ یعنى آن دریا، آن علوم امیر المؤمنین از آصف بن برخیا غایب است، او علم به آن غیوب دارد و این آقا ندارد، با این كه این وصى پیغمبر است،
آن وقت حضرت سلیمان مىخواست مقام آصف بن برخیا را به مردم معرفى كند كه بعد از من وزیر و وصى من این آقاست، و الا خود حضرت سلیمان بالاتر است، عمدا مىخواهد به مردم معرفى كند.
بعد هم در آخر مىفرماید: كه هذا من فضل ربى، حضرت سلیمان، كه از فضل پرودگار من این است كه وزیر من باید این طور باشد، وصى من باید این طور باشد، چنین چیزهایى خدا به من مرحمت كرده، نوكر من، وصى من، نمىدانم چه تعبیر كنیم، هذا من فضل ربی!
آن وقت آن علم موهبتى، آن علم لدنّى، آن ولایت تكوینى او بر عالم، ولایت تصرف او بر عالم، خدا مىداند…
و ذل كل شیئ لكم، تمام موجودات ذلیل هستند، منقاد هستند، اگر بخواهد به اذن خدا هر جا صلاح باشد، البته بدون اذن خدا كار نمىكنند، تصرف مىكنند، آنها داراى ولایت تكوینى هستند!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”