✅ ذکر علیالدوامِ مرحوم آقای حجّت در اتمام هر جلسهٔ درس این بوده است: اللهمّ اجعل عواقب أمورنا خیراً. [مخصوصاً برای حوزویان دعای مهمّ و پرمعنایی است.]
❇️ دایی ما مرحوم آقا سیّد حسن حجّت نقل میکرد: در اوان جوانیام، با مرحوم پدر به مشهد مقدّس میرفتیم. نزدیک مشهد، در ماشین، آقا پرسیدند: سیّد حسن! سفر چندمت است به مشهد مشرّف میشوی؟ عرض کردم: سفر اوّلم است. بعد فرمود که: میدانی سفراوّلیها را حضرت ثامنالحجج (روحی فداه) سه حاجتشان را ضامن است برای اجابت؟ حالا نگوییم سه حاجت، اگر یک حاجت قرار باشد مستجاب شود، چه خواهی طلبید؟ عرض کردم که: بعد از این هر حاجتی دارم روا و برآورده گردد! آقا فرمود: تو میخواهی سر خدا هم کلاه بگذاری!
✳️ مرحومه مادر نقل نمود: برای آقا قبری در کنار قبر حاج شیخ عبدالکریم پیشنهاد داده و تولیت هم محل را تعیین نموده بود، ولی ایشان بهانه آورد که: آنجاها سالیانی قبرستان بوده و خاکش بِکر نیست، نمیخواهم بر سر جای جنازهام با چندین مردهٔ پیشتری دعوایم بشود!
▫️ مرحوم آسیّد علیآقا حجّت [= پدر آقای حجّت] هم که در تبریز وفات کرد و جنازه را به قم آوردند، در جایی بین صحن کهنه و نو که یک راهرو بود و گویا یک آبانبار کوچک متروکهٔ بسیار قدیمی هم داشت دفن شد. قطعاً سالیانی مردهای آنجا دفن نشده بود.
▫️ خلاصه، قبر مرحوم آقای حجّت در همان مدرسهٔ حجّتیه آماده شد و ایشان گاهی میرفت داخل قبر خودش میخوابید. گاهی بچهها میپرسیدند: چرا این کار را میکنید؟ یک بار برای مادر ما با زبان بچگی توضیح داده بودند: عیب ندارد، میخواهم به خانهٔ جدید عادت کنم؛ و تازه دلم میخواهد اوّلین نفر خودم برای خودم فاتحه بخوانم.
✅ پسر مرحوم آیتالله حجّت نقل نمود: برای سال تحصیلیِ مدرسه، نیاز به کفش و کیف و لوازم داشتیم و به آقا گفتیم. گفتند: ندارم؛ این پولهای مردم است، به شما نمیرسد، با همان لوازم پارسال سر کنید تا سیّد حسین در کوهکمر محصولات را بفروشد و پول بفرستد تا لوازم جدید تهیّه کنید. (سیّد حسین پسرعمویشان بود که اعمی بود، ولی در امر باغبانی استاد بود؛ به گونهای که از صدای ضربه زدن با نوک عصا به گردو و بادام، زمان چیدن را میفهمید.)
سیّد حسین موسوی زنجانی
@cheraghe_motaleeh