چاه کرکک روستایی است در مرز استان کرمان و استان بلوچستان که بنده در دهه 70 دهه محرم برای برپایی مراسم سوگواری سید الشهدا علیه السلام به آنجا رفته بودم.
روستای کوچک که حد اکثر سی خانوار کپر نشین و محروم از هر جهت در آن زندگی می کردند نه برق داشتند و نه آب درستی، چشمه ای بود با آب بسیار کم و بد طعم که من با آن را با آب لیمو مخلوط کرده و می آشامیدم که بعدا شنیدم همان چشمه هم خشک شده بود و با تانکر آب برای اهالی می آوردند.
با این همه دهه محرم را با شکوه و اهمیت تمام برگزار می کردند پیرمردها می گفتند ما از 50 سال پیش یادمان نمی آ ید که روحانی برای تبلیغ به اینجا آمده باشد و شما اولین فردی هستی که اینجا آمده ای
خاطرم هست که شبها که مجلس برگزار می شد از روستاهای اطراف مرد و زن در حالی که دست بچه ها ی خود ر ا گرفته بودند از چند طرف به سوی این روستا می آمدند و منظره جالبی را نشان می دادند که تداعی شب شام غریبان می کرد.
وقتی من نام امام حسین را می بردم ضجه و ناله از مردم بلند می شد طوری که برای خودم باور کردنی نبود.
تا این که روز عاشورا فرا رسید چیزی که برای من خاطره انگیز شد این بود که دیدم هر خانواده ای با تمام فقر و نداری یک گوسفند نذر امام حسین قربانی کردند.
می گفتند ما هر سال بر خود واجب می دانیم که این کار را انجام دهیم و اگر نکنیم دچار بلا می شویم.
یادم هست که ظهر عاشورا بعد از اقامه نماز ظهر در کپر نشسته بودم که هر خانواده ای در ظرفی بهترین قسمت قربانی را برای من آوردند.
با توجه به این که من یک نفر بودم و نمی توانستم حتی قسمت کمی از آن غذا ها را بخورم می گفتند شما از هر ظرفی یک خورده ای از آن را برای تبرک میل کنید من هم تا جایی که امکان داشت به خواهش آنان عمل کردم و پس از آن ظرفها را به خانه های خود بردند.
آری خداوند در باره امام حسین علیه السلام عجب خدایی کرده است. که همه دلها را تسخیر آن حضرت نموده است.
البته آنچه نوشتم مربوط به زمانی بود که در آنجا برق و تلوزیون و مبایل نبود اما اکنون که این وسائل قاعدتا به آن روستا رفته آیا همان حال و هوا باقی مانده یانه ؟ خدا می داند.
اللهم عجل لولیک الفرج