از این قبیل چیزها(خواندن مافی الضمیر) فراوان بود.
از جمله مدتی بود در رابطه با این آیه شریفه:لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا (الأنبياء :22) فکر می کردم که این چه استدلالی است و با چه برهانی مطابقت می کند و…،
یک شبهه این طوری هم به ذهن می آمد که:
لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا یعنی بعد از تحقق آلهه، لفسدتا یا قبل از تحقق؟، کنایه از عدم تحقق است یا چیز دیگر است؟
دقیقا خاطرم می آید که وارد مسجد گوهرشاد شدم، دیدم ایشان از قوچان آمده و توی یکی از غرفهها نشستهاند.
خدمتشان رفتم و سلام کردم، -خدا رحمتشان کند- گاهی دست می زدند به سر آستینشان و آن را بالا می زدند، تا نشستم فرمودند:
خوب لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا بالاخره چه کارش کردید؟ بدون هیچ مذاکره قبلی، هیچ زمینه قبلی نبود!