حدود سال 64 شمسی در منزل یکی از همسایگانمان در شهر مشهد مجلس روضه ای بود که در آن مجلس چند نفر از رفقا و بستگان حضور داشتند.
یکی از افراد جلسه رو به یکی از آقایان کرد و گفت: یادت هست که وقتی شما در یکی از بیوتات ریاستی داشتی به ما اعتنا نمی کردی؟! (یعنی حالا هم که من رئیس شده ام و دنیا به من روی آورده است به تلافی آن روز نباید به شما اعتنا داشته باشم)
آن آقا – که مرد خوش ذوقی بود- در جواب خطاب به آن فرد این بیت را خواند!
دنیا به سان شاخ گاویست هر روز به مقعد جنابیست!
چون جهان بر شاخ گاو استاده راست
گاو بر ماهی و ماهی بر هواست
پس همه بر چیست؟ بر هیچ است و بس
هیچ هیچ است این همه هیچ است و بس
فکر کن در صنعت آن پادشاه
این همه بر هیچ می دارد نگاه