علمى كه خداوند تبارك و تعالى به پیغمبر اكرم عطا كرده، آن علم احاطه دارد به همهى موجودات، همه چیز، همهى عوالم احاطه دارد.
حالا از آن علم خداوند تبارك و تعالى به هر كسى كه بخواهد بل هو نور یقع فى قلب من یرید الله أن یهدیه، دیگر خدا به كى چقدر عطا كند به دست خودش هست! از كى بگیرد به كى مرحمت كند! او به دست خودش است.
او را باید انسان خودش را به معرض بیاورد، دعا كند، درس بخواند، خودش را به معرض در بیاورد تا خداوند تبارك و تعالى أعط العلم كلّك حتى یعطیك بعضه، اگر طالب علم بود انسان، خدا عطا مىكند.
در عین این كه خدا مرحمت مىكند باز ملكیتش در دست خودش هست، مالك خودش هست، بخواهد بگیرد هم مىتواند.
و لذا پیغمبر اكرم در عین این كه حامل آن علم است خدا به او تملیك فرموده، مرحمت كرده، چون باز زمام آن به دست قدرت خود ذات مقدس حق است، باز پیغمبر اكرم همیشه متوجه است، دعا مىكند.
این عبارت را أنا سید ولد آدم و لا فخر، ببینید! من سیادت دارم بر ولد آدم، لكن فخر نمىكنم، چون این سیادت مال خودم نیست، این علم، این قدرت، این كمال، مقام ولایت را او مرحمت كرده است، فخر انسان به مال خودش باید بكند، و لا فخر یك معنایش این است.
نمىتوانم افتخار كنم به این كه خدا این مقام را، مقام ولایت مطلقه، مقام ریاست كبرى بر كل كائنات، این را به من مرحمت كرده، باز فخر نمىتوانم بكنم؛ چون مال خودم نیست، من عبدم و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، مخلوقم، لا أملك لنفسی نفعا و لا ضرّا و لا موتا و حیاة و لا نشورا، فى حد ذاته او هم مالك هیچ چیز نیست، خدا مرحمت فرموده، لذا مىفرماید: و لا فخر.
حالا از این علم خداوند تبارك و تعالى به كى چه مقدار عطا كند دیگر او چطور است نمىدانم! ببین ما طالب آن علم هستیم یا این كه نه دنبال هوا و هوس و دنیا و كذا و كذا؟!
سد بزرگ از براى چیز فهمیدن، از براى كمالات همین حب دنیاست كه رأس كل خطیئه، میخ محبت دنیا را به قلب نباید كوبید، نمىدهند به آدم! محروم مىشود، حرمت تكوینى دارد!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”