مرحوم شیخ رمضان رضایی اصفهانی در حدود سال 1378 شمسی از قول مرحوم سید عبد الله ضیایی (اهل گیلان) برای من جریانی آموزنده نقل کرد:
من استادی داشتم به نام حاج شیخ مهدی امیر کلائی (مدفون در قبرستان شیخان قم) که در تکیه ملا محمود(واقع در خیابان چهار مردان قم) مکاسب تدریس می کرد:
وی گاهی در اثناء تدریس بدون علت مشخصی گریه می کرد.
یک وقتی از ایشان علت را پرسیدم.
فرمود:من خاطره ای دارم که هرگاه به یادآن می افتم بی اختیار به گریه می افتم:
من در نجف از شاگردان مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی بودم.
پس از پایان تحصیلاتم وقتی می خواستم به ایران مراجعت کنم شیخ الشریعه مرا خواست.
من خیلی خوشحال شدم و با خود گفتم لابد می خواهد به من اجازه اجتهاد بدهد و هم پاکتی…
اما وقتی خدمت استاد رسیدم نه پاکتی در کار بود و نه اجازه اجتهادی!
بلکه جمله ای به کار برد که آن روز من از ایشان ناراحت شدم و حتی برای خدا حافظی نزد ایشان نرفتم.
جمله اش این بود که فرمود:
شیخ مهدی! رفتی ایران از تو انتظار ندارم که کسی را مسلمان کنی! سعی کن همین مسلمانها را کافر نکنی!
بعدها فهمیدم که حرف ایشان چقدر مهم بوده است.
از این رو هر گاه به یاد آن کلام می افتم بی اختیار به گریه می افتم!
و جمهوری اسلامی ای که چه تعداد زیادی از شیعیان را کافر و مرتد نمود…
اللهم عجل فرج مولانا صاجب الزمان و عجل خزی اعدائه