علم امام علیه السلام!

آن علمى‌ كه خداوند تبارك و تعالى به انبیاء و اوصیاى انبیاء و ملائكه مقرب عطا كرده آن علم موهبتى است، آن علم توأم با قدرت است، آنها علمشان علم لدنّى است، غیر از علم اكتسابى ما هست، آن وقت آنها واقع را مى‌بینند، تمام حقایق پیش آنها مكشوف و روشن است، از عالم غیب و عالم شهادت و همه چیز اطلاع دارند.

آن ملائكه‌اى كه در فرمان آنها هستند، آنها عدد ریگهاى بیابان را مى‌دانند، عدد قطرات باران را مى‌دانند، مَلَك كه به فرمان امام است، نوكر اوست، خود او نمى‌داند؟ این بحث مفصل است.

آن علمى‌ كه خداوند به او مرحمت كرده، قدرتى كه به او مرحمت كرده، او ولایت تكوینى بر عالم دارد.

ولایت اوّلى مال خود ذات قدوس حق است كه عالم را آفریده، و ولایت او ابدى و ازلى است، ولایت مطلقه‌ى ازلیه مال خودش است.

بعد ممكن است یك بنده‌اى را بیافریند و به او از علم و قدرت یك مقدارى مرحمت كند كه به او هم اجازه تصرف در عالم تكوین مرحمت كند، او هم تصرف بتواند بكند.

تصرف كردن او محتاج به اسباب نیست، به كره‌ى قمر به وسیله‌ى چیزى لازم نیست برود، او احتیاج ندارد، او اسباب لازم ندارد، او اگر اراده كند درخت باید جلو بیاید، جناب عالى باید اره بردارى، ماها هم ولایت داریم، ما هم مى‌توانیم تصرف در زمین كنیم، مسخّر كرده براى ما هم، اما آنها احتیاج به اسباب ندارند.

معجزاتى كه از آنها صادر مى‌شود به اذن خدا، به واسطه‌ى همان قدرتى است كه خداوند به آنها عنایت فرموده، یك امورى را آنها تصرفى در عالم مى‌كنند كه بشر عادى نمى‌تواند، این معناى معجزه است، ‌بشر عادى روى اسباب بعضى كارها را مى‌تواند بكند، برود به كره‌ى قمر روى اسباب، اما آنها احتیاج ندارند به اسباب، علم آنها، قدرت آنها موهبتى است كه مى‌تواند در حال طفولیت حرف بزند، به یك اراده و اشاره‌اى مرد را مبدل به زن كند.

الحمد لله ما كه حالا روشنیم، الحمد لله تقیه‌اى در بین نیست، تمام حقایق و مطالبى كه راجع به ائمّه، راجع به انبیاء داریم الآن روشن است، سابقها تقیه بود جرأت نمى‌كردند یك چیزى بگویند،.

به یك اراده، به یك اشاره‌اى این عكس شیر در پرده مبدل به شیر درنده مى‌شود، بسم الله الرحمن الرحیم! لكن این از افهام عادى خارج است، ما ایمان داریم باور مى‌كنیم.

وقتى كه مأمون این قضیه را راجع به حمید بن مهران دید مضطرب شد كه الآن اگر این معجزه منتشر بشود كار ما خراب است، مردم دیگر همه على بن موسى الرضا را امام مى‌دانند، دیگر بالاتر كه ما به طور كلى از بین مى‌رویم، دست پاچه شد مضطرب شد كه این اگر منتشر بشود كارش خراب است، شروع كرد به التماس كردن، به حضرت التماس كرد، خواهش مى‌كنم اجازه بدهید باز برگرداند، این مى‌خواست حیله بزند كه بعد در خارج بسپارد به اطرافیانش كه منتشركنید این سحر بود.

حضرت فرمود: اگر عصاى موسى آن سحر سَحَره را اگر برمى‌گرداند این شیر هم برمى‌گرداند، دیگر این را نمى‌شود بگویى سحر است، وقتى رفت از بین رفت.

آن وقت این ولایتش بر عالم كیان این طورى است، كه به یك اراده مرد را زن مى‌كند، به یك اراده عكس پرده را شیر مى‌كند، خدا چنین قدرتى به او داده.

آصف بن برخیا تخت به آن عظمت را احضار مى‌كند به یك چشم بهم زدن، با این كه او علم من الكتاب دارد، یك قطره و دریاست علم او نسبت به امیرالمؤمنین كه دیشب روایتش را خواندم.

این معجزاتى كه اینها دارند این طورى است كه خداوند تبارك و تعالى به اینها یك قدرتى عطا كرده، هر جا كه مصلحت باشد و خداوند اجازه مرحمت مى‌كند ـآنها‌چون بدون خواست خدا نمى‌كنند مصلحتى اقتضا كند، خیلى از اوقات هم از پیغمبر معجزه مى‌خواهند حضرت مى‌فرمایند كه كار من نیست؛ یعنى اجازه ندارم.

هر جا كه اگر اجازه خدا بدهد اینها به یك اراده‌اى انجام مى‌دهند، شق القمر مى‌كنند! ریگ را امر مى‌كند حرف بزن! و لسلیمان الریح عاصفة تجری بامره، خدا باد را مسخّر سلیمان كرده تا سلیمان اراده كند این باد باید تخت را بلند كند از كجا تا فارس ببرد،!

“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا