وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد (البقرة:207)
فروختن نفس در راه خدا به این است که وظیفه دینیاش را انجام دهد و واقعا مخالفت با نفس جهاد اکبر است.
نفس اماره همان روح است، این تقسیمات روح به اعتبار حالات آن میباشد، در یک حالت روح اماره بالسوء است، در یک حالت لوامه است، در حالت بالاتر روح، نفس مطمئنه میشود، آن گاه لایق خطاب يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة[1] میشود.
انسان اگر به یاد خدا باشد و اطاعت خدا را بکند، به مرحلهای میرسد که ِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[2] میشود.
(البته روحی که در انبیاء و ائمه سلام الله علیهم اجمعین طبق بعضی از روایات میباشد، چیز دیگری است.)
این نفس دارای مراتبی است، اگر انسان جنبه اماریت بالسوء را کشت، جهاد اکبر کرده است و این گاهی مخالفت با نفس است از جهت طاعت که برای نفس طاعت سنگین است، مخالفت باید بشود، گاهی نیز مخالفت نسبت به عصیان میباشد که نفس خیلی مایل است، باید او را کشت.
خلاصه امکان دارد انسان به درجهای برسد که نفس را کشته باشد، به جوری که نفس به فرمان انسان باشد، مراد از کشتن این است که جنبه اماریت از بین برود، در این حالت دیگر اصلا به گناه میل ندارد.
یکی میل دارد لکن میترسد و نهی میکند نفسش را از هوا.
در درجه اول انبیاء و ائمه سلام الله علیهم میباشند که اصلا احتمال نمیرود که اینها العیاذ بالله میل به فلان عمل زشت داشته باشند.
ممکن است کسی بگوید که در صورت میل نداشتن آنان به گناه فضیلتی برای آنها محسوب نمیشود.
جواب آن است که اینها در عوالم قبل امتحاناتی داشتهاند، خداوند علم داشته که اینها به اختیار خودشان معصیت نمیکنند، لذا اینان را فوق العادگی خاصی بخشیده است.
این بزرگواران ملکوت اشیاء را میبینند. انسان هیچ وقت میل به قاذورات پیدا نمیکند.
این بزرگواران، باطن حرام را میبینند که عذاب است، آتش است، رجس است، همین صورت زیبا اگر حلال باشد میل دارد و اگر حرام باشد، امام سلام الله علیه باطنش را میبیند که چقدر بد است، لذا اصلا میل نمیکند، در عین حال اختیار دارد که البته( تفصیل این مطلب مربوط به بحث عصمت می باشد فعلا وقتش نیست.)
[1]ـ الفجر : 27 [2]ـ الرعد : 28
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی