« لطیفهٔ شریفه»
بنا بر روایتِ ملهوف و ابی مِخنَف، حضرتِ سیّدالشّهداء { علیهِ التّحیّةُ والثَّناء } خونِ گلوی علی اصغر را با کفِ دستِ خویش می گرفت و به جانبِ آسمان می انداخت و قطره ای از آن خون بر نمی گشت.
ظاهر این که علی اصغر چون طفلی بود صغیر و مصیبتِ او اعظمِ مصائب بود؛ زیرا که سائر جانبازانِ میدان، با تیغِ خون چکان، دَمار از نهادِ کافران بر می آوردند و خونِ جمعی از اشرار را می ریختند و به تیغ زبان، دلِ مشرکان را به رجز خوانی و موعظه مجروح می نمودند.
امّا این طفلِ شیرخوار را نه زبانی بود که رجز خوانی نماید و نه قوّتی که جهاد کند، پس اگر خون مبارک او بر زمین می ریخت نزولِ عذاب از جانبِ ربّ الارباب به ساکنان تراب می شد،
و وجهِ برنگشتن آن خون از جهتِ آن بودکه چون روح مطهّرِ آن صغیر به علایقِ دنیویّه و حواجبِ طبیعیّه مُحتجب نگشته بود و به صفای روحانی باقی بود لهذا به جهتِ لطافت و به جهت این که به دستِ مبارکِ خامسِ آلِ عبا متبرّک شده بود لهذا میل به علوّ نموده و با اجسامِ لطیفه هم عنان گردید.¹
قوّهٔ جاذبهٔ روحِ مجرّد نه عجب
گر برافلاک کشد کالبدِ خاکی را²
___
1_رسالهٔ اسرار المصائب ، محمّدبن سلیمان تنکابنی، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ ملّی ایران ، صفحهٔ ۲۶
2_بیت از حکیم غلامعلی شیرازی متخلّص به حکیم می باشد.
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah