كُلُّ شَی‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ!

كُلُّ شَی‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ (القصص:88)‏

هر عملی که در او وجهه الهی نباشد، پوچ است، باطل است، نه این که معدوم باشد، عملی همراه انسان خواهد بود و ارزش و بقاء دارد که در او وجهه الهی باشد.

مراد از وجه ما یقابل الشیئ است، یعنی عملی که با او به طرف خدا می‌روم.

و وجه در این آیه گاهی تفسیر به ائمه علیهم السلام شده است و گاهی چیزهای دیگر و همه‌اش درست است.

و هر چیزی وجه الهی نباشد، نباید به او دل بست و در قلب نقش کرد، انسان به هر چه دل بست بی اختیار به زبانش جاری می‌شود تا جایی که در وقت مردن این الطریق می‌گوید.[1]

و فرق بین عقلاء و مجانین همین است، هدفها فرق می‌کند.

دنیا عبرت است، یعنی محل عبور است، باید از او رد شد و عبرت گرفت، این که می‌گوید از عمل فلانی عبرت بگیر، یعنی از این عمل عبور کن و به خودت منتقل بشو، از میت عبرت بگیر، یعنی از او به یک مطلب عبور کن، چون دیدم که کار دنیاپرستان بد است پس من دنبال دنیا نروم.

این مطلب از مسلمات است، بدانید به هر چه علاقه پیدا کردید، چه خدا باشد و چه خرما، جلوه بیشتر پیدا می‌کند:

مَنْهُومَانِ لَا یشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیا وَ طَالِبُ عِلْم‏

دو گرسنه‌اند که سیر نمی‌شوند: طالب علم و طالب دنیا.

طالب علم چون توجه به علم دارد، دنبال می‌کند، حریص است، به فکر مطالعه است.

و همچنین طالب دنیا، هر شأنی از شؤون دنیا را به دست آورد، به فکر شأن دیگری است که او را هم به دست آورد.

و خلاصه افقر فقراء عالم، اغنیاء و مترفین هستند، همه‌اش به فکر این و آن، و این بانک آن بانک برو، این کار بکن آن کار بکن، اصلا راحتی ندارند، لذا چون احتیاجاتشان به دیگران بیشتر است، فقیر حقیقی نیز همین‌ها هستند، نه طلبه‌ای که به ظاهر آسمان جُل است، وقتی نانی از نانوا می‌خواهد، لباسی از بزاز و بس.

متوجه باشیم جوانی‌مان را به چه مصرف می‌کنیم، نبادا به چیزهایی که فنا دارد علاقه‌مند شویم و عمر گران‌قیمت‌مان را در مسیر امور فانی خرج کنیم. لکن: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا

هر دلی ظرفیتش بیشتر شد و بهتر می‌گیرد، بهتر است. آن که ظرفیت ندارد، صحبت برای او فایده‌ای ندارد، اگر چه مطلب واضحی هم گفته شود، نه می‌فهمد و نه عمل می‌کند.

خیلی از مطالب مسلم می‌باشد که باید تذکر زیاد داد، این مطلب نیز چنین است.

حالا عالم آخرت چه جوری است و چه سنخی است که هر چه اینجا می‌شود آنجا هم همان طور است. اجمال مطلب این که من احب حجرا حشره الله معه.

[1]ـ و قالت امرأة لرجل كان منزله قریبا من حمّام منجاب ببغداد: یا رجل أین الطریق إلی حمّام منجاب؟ فأومی إلیها و أرشدها إلی طریق غیره فی سكّة خراب لا منفذ لها، و تبعها إلیها ففجر بها، فلمّا حضرته الوفاة قیل له: قل: لا إله إلاّ اللّه، فقال: یا ربّ قائلة یوما و قد لغبت «2»* أین الطریق إلی حمّام منجاب و مات لوقته‏ا.

«روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا