مجالس ظهر ماه مبارک رمضان
مسجد نمدمالها کوچک بود. مجالس ماه مبارک رمضان در مسجد کفاشها بود، چون مسجد بزرگ بود ایشان نماز ظهر را آنجا میخواندند.
برای نماز از آخر میلان سوم بازار قوچان فرش میشد تا میلان چهارم، بعد از آن دیگر اسفالت نبود.
داخل مسجد کاملا پر میشد، عدهای سر پا میایستادند، عدهای پشت بام مسجد و عدهای هم در صحن مسجد بودند. بقیه در خیابان که فرش شده بود.
ماه مبارک هر جلسه روضه میخواندند گریه فراوانی میشد و غشی هم زیاد بود.
مجالس محرم
حاج باقر آقا:
دهه محرم، صبح منزل آقای کفاش و عصر منزل آقای رفیع زاده منبر میرفتند. این دو منبر دو مجلس مهم شهر بود حیاط خانه آنها بزرگ بود.
حدود هزار و پانصد متر بود، عمدتا حیاط بود. همه اتاقها و حیاط و پشت بام از جمعیت پر میشد.
بدون بلندگو هم صدای ایشان به همه این جمعیت میرسید.
حتی خیلیها که دیر میرسیدند توی کوچهها میایستادند، البته صدای ایشان را از توی کوچه نمیشنیدند ولی از حال و صدای گریه دیگران گریه میکردند.
شنیده بودم که بعضی جا میخریدند، اما خودم شاهد نبودم.
آقای حسینی از مداحهای معروف مشهد بود که اخیرا فوت کرد، ایشان مداح پس از منبر بود،
سخنرانی حاج آقا بزرگ یک ساعت بیشتر بود، همهاش هم نصیحت موعظه و آیات قرآن و مواعظ اهل بیت.
موعظههای ایشان اثر میکرد.
با وجود این که به شکل رسمی مصیبت نمیخواند، اما مردم را به شدت منقلب میساخت.
روضهشان هم بعد از این که آماده میکردند، یک بیت شعر محتشم بود که نه خودشان طاقت میآوردند و نه مردم.
در همه مجالس تا روز عاشورا، تنها یک بیت را یک بار میخواندند، البته اشاراتی قبلش داشتند برای آمادگی مجلس که من یادم نیست. آن یک بیت شعر هم این بود:
در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
فقط همین بود.
وقتی لبها را باز میکردند یک جمله میگفتند مردم غش میکردند، هر روز غشی بود که روی دست میبردند بیرون.
گریه مردم مهلت نمیداد، برای همین هم فاصله میشد تا مداحها بخوانند.
آنها هم صدای رسای آقاجان را نداشتند، اینها که روضه میخواندند مجلس خلوت میشد.
ولی ایشان روی منبر مینشست و در آخر خودشان دعا میکردند.
روضه عصر به گرمی روضه صبح نبود.
حاج صادق توکلی:
روز عاشورایی بود، ایشان در منزل آقا رضا کفاش منبر رفت.
چند جمله گفت و خودش منقلب شد، مردم هم به شدت منقلب شدند و صدای ضجه آنها بلند شد.
این وضع تا حدود ده دقیقه ادامه یافت.
حاج شیخ دیگر نتوانست ادامه دهد، بعد شیخ مسعود ناصر، و سید عینکی برادر آسید ابراهیم موسوی، ایستاده روضه خواندند.
آقای مصطفی هاشمی:
در زمان اقامت در قوچان در ایام سوگواری سیدالشهدا علیه السلام منبر میرفت، از افراد مختلف شنیده شد که وقتی در منبر به ذکر چند جمله ذکر مصیبت میپرداخت، آن چنان مجلس منقلب میشد که حتی عدهای غش میکردند.
از جمله: روزی در منبر این شعر را به عنوان ذکر مصیبت خواند:
«در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
مجلس روضه چنان منقلب شد که عدهای غش کردند و مردم آنها را از مجلس بیرون میبردند.
آقای محمد رضا عطایی:
در یکی از همان روزها در منبر این جمله زیارت عاشورا را «و بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام» (و شاید بعضی از جملات دیگر را) توضیح میداد که مردم منقلب شدند و بعضی غش کردند/
وقتی روضه میخواندم صحنه را پیش خودم مجسم میکردم
آشیخ مهدی ابراهیمینژاد:
روزی از مرحوم حاج شیخ پرسیدم چگونه شما در قوچان با چند جمله مجلس را منقلب میکردید؟
فرمود: من وقتی روضه میخواندم صحنههای مصیبت را پیش خودم مجسم میکردم.
مرحوم حاج شیخ خودشان می فرمودند:
آن زمانها که منبر میرفتیم یک اشاره به مصایب اهل بیت علیهم السلام میکردیم اشکها جاری میشد.
انسان به مناسبتهای مختلف، به یاد مصایب اهل بیت علیهم السلام میافتد.
مجالس عید الزهراء
حاج صادق آقا:
حاجی کریمی عزاداری را ادامه می داد تا عید الزهرا.
در مجلس عید الزهرا حاج آقا هم شرکت می کرد.
در عید الزهراء سیدی بود کاسب، سوره عمه را تفسیر آن چنانی میکرد که عمه من چه کار کرده چه کار نکرده.
مجلس خانه حاجی کریمی بود. شاید دو شب سه شب مجلس داشت.
ایشان هم حسابی میخندیدند، گاهی هم از خنده سرشان را زیر عبا میکردند.
سایر مجالس قوچان
اوایل، شبهای ماه مبارک رمضان هم در مسجد نمدمالها بعضی منبرها منبر میرفتند. بعد از ساخته شدن مسجد عوضیه جمعیت چون خیلی زیاد بود، مجلس شب به انجا منتقل شد.
آنهایی که یادم هست برای منبر دعوت میشدند آقای اصغری، محقق، چند سال هم آقای سیدان بود.
دهههای دیگر هم آقای سیدان میآمدند، ورود ایشان هم به خانه حاج آقا بود.
وقتی در قوچان منبر میرفتم، راجع به موضوع لهو و لعب و تار و طنبور صحبت میکردم و میگفتم:
که اگر همین کسی که آلوده به این عمل است و تار میزند، در قیامت با همین وضعش محشور شود، اگر بگویند برو در صف خوبان بایست، اصلا خودش نمیرود.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی