وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها (البقرة : (31) ،خداوند تعلیم اسماء فرموده.
به مقتضاى تفاسیر و روایاتى كه هست نتیجهاش این در مىآید كه خداوند تبارك وتعالى بعد از آن كه آدم ابوالبشر را آفرید ـ-كیفیت آفریدنش را كار نداریم- بعد تعلیم اسماء فرمود.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛ یعنى اسماء همه موجودات را خداوند عالم به حضرت آدم تعلیم فرمود.
كیفیت تعلیم: این علم موهتبى است، این علم لدنّى است،
این علم تحصیلى و اكتسابى نیست كه به مكتب آدم برود و كمكم یاد بگیرد آن طورى نیست، علم لدنّى علمى است كه به انبیاء و مرسلین و ائمّه مرحمت مىشود.
خداوند تبارك و تعالى حضرت آدم ابوالبشر را طورى خلق كرد كه آمادگى داشته باشد، قابلیت داشته باشد براى تعلیم اسماء، چه كرد؟
خداوند تبارك و تعالى قلب آدم را گشود، حالا چطور گشود؟ ما كیفیت آن را…،
وقتى قلبش چشم قلبش را گشود، علم -كه آن نور مقدس علم احاطه به همه عوالم دارد- آن نور مقدس را تحمیل فرمود بر حضرت آدم به مقدارى كه باید به حضرت آدم داده شود.
یعنى حضرت آدم را حامل آن نور مقدس قرار داد، آن نور مقدسى كه از آن تعبیر به علم، به عقل مىشود.
آن نور مقدس یك امر واقعى خارجى معنوى است، صورة حاصلة من الشیء و تصور و تصدیق نیست، آن علم، نور واقعى است.
آن نور را مرحمت فرمود آن مقدارى كه باید مرحمت كند، قلب حضرت آدم را گشود اجازه دارد و امر كرد نگاه كن!
حضرت آدم كه توجهى كرد خداوند تمام موجودات را به او ارائه داد، بله! گذشته و آینده، تا چه مقدار، دیگر مقدارش را نمىدانیم،
كه امام صادق علیه السلام مىفرماید: حتى فرش زیر پاى مرا هم حضرت آدم دانست، هنوز فرش زیر پاى حضرت كجا؟ هنوز خلق نشده.
این كیفیت تعلیم، علم موهبتى لدنّى، علم كتاب، علمٌ من الكتاب، علم عنایتى، آن علم اكتسابى تحصیلى نیست.
آن شب عرض كردم كه تعلیم كردن خداوند عالم به حضرت آدم اسماء را، به این نیست كه مثل بچه مكتبى هى كمكم درس بدهد، این یك كلمه یاد بدهد، كلمه دیگر، كلمه دیگر، تا پنجاه سال مثلا تعلیم اسماء كرده باشد، این واضح است دیگر،
معلمى نبوده آنجا كه، مكتب خانهاى نبوده كه، به مكتب نرفت و خط ننوشت، نسبت به حضرت آدم، حضرت عیسى بن مریم در مهد ،گهواره، اینها معلوم است، آیات قرآن است.
آن وقت، -اینجا را توجه بفرمایید- این نور مقدس علم كسى اگر حامل آن نور شد، نور مقدس، خودش هم منّور به آن نور مىشود، كسب نور مىكند، خودش هم نورانى مىشود.
اگر چه خودش مخلوق است، مخلوقٌ مدَبّرٌ
لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص: 75)
خاتم انبیاء این نور مقدس علم را حامل است،
حمّل علمه و دینه، خداوند تحمیل فرمود علم و دین را بر این انوار مقدسه، آن وقت اینها هم شدند منّور به نور علم، آنوقت اگر به اینها هم اطلاق كنیم نور درست است.
بلا تشبیه، بلا تشبیه مثل آن آهنى كه توى آتش بشود، رنگ آتش را به خودش مىگیرد، آن هم قرمز مىشود، این خودش آتش نیست، این انوار مقدسه خودشان عین علم نیستند، عین قدرت نیستند، قدرت به اینها داده شده.
آن كه قدرت عین ذات اوست و علم عین ذات او است، ذات قدوس حق است، علم عین ذاتش هست، قدرت عین ذاتش هست.
اما این انوار مقدسه قدرت به اینها عطا مىشود، علم به اینها مرحمت مىشود، و معنایش این نیست كه علم به اینها مرحمت مىشود یك تكه هى جدا مىشود به اینها.
این انوار مقدسه بعد از آن كه خداوند اینها را آفرید و تحمیل فرمود نور مقدس علم را، قدرت مرحمت كرد، حیات مرحمت كرد، اینها همه با هم هستند،
حیاتشان فوق العاده است، قدرتشان فوق العاده است، علمشان فوق العاده است، علم لا یتناهى است، خیلى مرحمت كرده، چرا تعجب مىكنید؟
تمام نمىشود. لذا هى زیاد هم مىشود دیگر! براى اهل بهشت هم علم زیاد مىشود، انشاء الله آن را در یك وقت دیگر اگر مقتضى بود……
آن وقت كسى كه حامل این انوار مقدسه باشد ـخودشان انوارند دیگرـ این انوار مقدسه حامل انوار مقدسه هستند، اینها یعنى چه؟
یعنى داراى علمند، داراى قدرتند، داراى حیاتند، داراى چى هستند، داراى چى هستند، داراى چى هستند…،
اینها خودشان هم منّور به آن نورند؛ چون مال اینها ست دیگر!
بلا تشبیه مثل شمس، مثل آفتاب، این جرم آفتاب نور به آن عطا شده، این جرم الآن خودش شده منّور و دیگران را روشن مىكند، نصف كره زمین را، كجا را، كجا را، روشن مىكند،
الآن شمس نورانى است، داراى نور است، خودش ظاهر بذاته، خودش ظاهر است دیگر، خودش روشنى است و روشن كننده هم هست.
این انوار مقدسه عین علم نیستند، اما منّور به آن علم هستند؛ یعنى علم با اینها هست، آن وقت اگر بگوییم اینها روشن مىكنند درست است؛ چون آن علم مال اینهاست، با اینهاست!
از بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی