مرحوم آسید محمد رضا مدرسی در اوایل طلبگی در نجف، رفقایی داشت که خیلی اهل شوخی و مزاح بودند.
در سفری که به کاظمین رفته بودم از آنجا برای او نامهای نوشتم و در آن نامه ابتدا او را تعریف و تشویق کردم و در پایان نامه نوشتم:
این شاعر شما را نصیحت میکند:
بیاموزمت کیمیای سعادت زهم صحبت بد جدایی جدایی!
میفرمود: از آن روز به بعد ایشان آرام و ساکت شد.
این نامه آن چنان اثری در مرحوم آسید محمد رضا مدرسی به جا گذاشت که تا پایان عمر از حد متعارف کمتر و آهستهتر سخن میگفت.
و در هنگام عبور از کوچه و بازار همیشه سربزیر بود.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی