میفرمود یکی از رازهای موفقیتم، فقر و تنگدستی و به تعبیر خودشان آستین کهنگی بود:
آستین کهنهگی من، نعمتی بود که کسی برای آجیل دور و بر من نیاید.
معلوم است که اگر یک روز رفتی اتاق کسی آبگوشت خوردی، باید یک روز دیگر او را هم به آبگوشت خوردن دعوت کنی.
من چیزی هم نداشتم که از این کارها بکنم. همین باعث شد با کسی رفت و آمد نکنم.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی