اگر كسى پى كمال مىرود، اگر كسى مىخواهد چیزى خدا به او بدهد، اگر میل دارد چیزى خدا به او عنایت كند باید عبودیت داشته باشد كه كنهها الربوبیه به معناى صحیح آن!
بهترین عبادت هم همین نماز است. نماز یك عملى است اولش تكبیر، آخرش تسلیم، و لكن ریزه كاریهایى كه براى این معین شده كه آنها شرایطش است، اگر با همهى آنها كسى بخواند، این هم معراج روحانى است كه براى امت خاتم الآنبیاء به كرامت پیغمبر اكرم عطا شده به این امت، معراج مؤمن است
همه چیز توى همین نماز هست، اما آن ریزهكاریهایش باید باشد، واقعا متقى باشد، واقعا خدا پرست باشد، واقعا از خدا بترسد، واقعا عبادت كند، این ریزه كاریهایش خیلى مهم است.
ببین این نماز ستون دین است براى چیست؟ تنهی عن الفحشاء و المنكر، نماز با این ریزهكاریهایش اگر انجام بگیرد این تنهی عن الفحشاء و المنكر، یعنى چه؟ كو؟! این اگر با آن ریزهكاریهایش انجام بگیرد معراج است و نردبان قرب است، این نماز منجنیق است، مىبرد بالا.
وقتى كه برد به بالا این محبوب خدا مىشود یحببكم الله، محبوب خدا كه شد، خدا، ذات قدوس حق خودش این را عاصم از گناهانش مىكند، این یك معناى «تنهى». نماز تنهی عن الفحشاء و المنكر به واسطهى این كه چون این به خداى خودش نزدیك شده محبوب خدا شده، یكى از الطاف الهى این است كه این را یعصمه عن الفحشاء و المنكر این یك معنایش.
یك احتمال هم این است كه خود حقیقت نماز واقعا جلوگیرى مىكند، هر دو معنایش درست است، آن وقت اگر خود خدا انسان را حفظ كرد از فحشاء و منكر، اسنادش به نماز براى این است كه نماز سبب شده است! مطلب این است.
ببینید این منجنیق كوه را نمىتواند بلند كند، نمىشود. این مصلیى را بلند مىكند كه كوه نباشد كه أخلد إلى الارض و اتبع هواه باشد، این منجنیق، كوه را نمىتواند بلند كند، من كه و اتبع هواه هستم، همهاش پیروى هواى نفس مىكنم، این نماز چطور مرا بلند كند؟! این منجنیق چطور…؟
نقص در منِ قابل هست، من ناقصم، این نمىتواند بلند كند مرا، باید نقصى در فاعل نباشد، نماز، نماز! نقصى هم در قابل «منِ مصلی» نباشد، اگر در من نقص نبود، عیبى در من نبود، مسلم است این نماز مىبرد بالا، چون قربان كل تقی فرموده دیگر، تنهی عن الفحشاء و المنكر، قربان كل تقی، معراج المؤمن و هكذا.
آن اسرار صلاة را، آن ریزهكاریهاى نماز را آدم اگر بفهمد و متوجه بشود، واقعا مطلب غیر از این نیست، صریح كتاب و سنت است دیگر، كجا مىدوى این ور آن ور؟ خدا پرست بشو بعد ببین چه مىدهند، كمالات چیست!
عند ملیك مقتدر، چطور، فلان و فلان، رضوان من الله، همه چیز مىدهند، خوب دوست دارد او را، آن وقت كسى كه كسى را دوست داشت او را به آغوش محبت ـحالا به این تعبیرـ خواهد گرفت، هیچ چیز از او مضایقه نمىكند.
ما راه را بلد نیستیم آقا! رفتیم یك عمر مثلا اینجا بزن آنجا بزن، درس بخوان ملا بشو!
راه این است، لكن كى موفق باشد كى نباشد! چطور باشد، و…
خود نماز اولش تكبیر و آخرش تسلیم است، این نماز است، اما شرائطى كه هست چیست؟ آن ریزه كاریها چیست؟!
آن شرایط هر كدام شرط خود نماز باشد، آماده مىكند آن شرائط این نماز را براى بلند كردن، نقصى در نماز نباید نباشد.
و این طرف مقابل هم كه قبول مىكند بلند شدن را قابل، مصلى، باید در او چیزهایى باشد كه بتواند آن نماز این را بلند كند، منجنیق بتواند او را بلند كند.
اغلب این شرایطى كه براى صلاة مقرر فرمودهاند، اكثر اینها شرایط مصلى است در واقع، نفس الامر، مصلى باید رو به قبله باشد، مصلى باید با طهارت باشد، مصلى باید مكانش چنین باشد، خیلى از این شرایط شرط صحت نماز است، كه اگر با آن شرایط آدم نماز خواند نماز صحیح است؛ یعنى قضا و اعاده ندارد، شاید چوب هم نخورد، در قیامت نگویند تو تارك الصلوة بودى. نه، نماز خوانده.
لكن آن شرایط قبولش، آن شرایط، كه قبول بشود این و برود بالا و این نماز مصلى را ببرد بالا، آن شرایط البته آن مهم است. شرایط صحت همه موجود است، من با وضو هستم، رو به قبله، مكانم مباح است، لباسم تمیز است، اما آنى كه مصلى را بالا ببرد و قبول بشود نماز و ببرد انسان را بالا، معراج مؤمن باشد، آن این است كه باید متقى باشد، و الا مثل كوه سنگین است نمىشود برود بالا، قابل نیست این.
بایست حضور قلب داشته باشد، بفهمد كه براى كى ركوع مىكند، من ركوع مىكنم مثلا اینجا در حال ركوع هستم، «صرفیین این چنین مىكنند من هم مىكنم» تسبیح هم مىكنم، ركوع هم مىكنم، لكن چك و سفته توى بازار مشغولم در حال نماز، خوب این نماز! گاهى مىبینى یك چیزى را مىبرند به آسمان، اوّل، مىزنند توى سر آدم، قبول نیست، قضا و اعاده ندارد اما قبول هم نیست كه یك عبائى روى دوشت بیندازند، مرحبا، بارك الله! این حرفها هم نیست. به او دیگر نمىگویند حتى اجعلك مثلی. هیچ وقت نمىگویند به این آدم عبدی أطعنى حتى أجعلك مِثلی یا مَثَلى.
تو باید بیایى بشوى مثل حدیدهى محماة كه تو هم بتوانى اگر بگوئى كن فیكون. خدا خودش یاد مىدهد، این شرك هم نیست، چیزى هم نیست. راه این است عنایت مىفرمائید؟ دیگر این برهان كذا و كذا نمىخواهد!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”