آقای آسید محمدعلی سبط (ساکن تهران) درباره آشیخ محمدرضا(م ۱۳۵۲) خیلی اعجاب می کرد و می گفت: ایشان خیلی فوق العاده بود.
مرحوم آقای سبط سرعت انتقال و ذکاء ممتازی داشت. من از نزدیک ایشان را دیده بود. ایشان خیلی اهل بحث بود. می گفت: جوان بودم (حدود ۲۰ سالگی) خدمت آشیخ محمدرضا دزفولی رفتم. شخصی غیرروحانی در مجلس ایشان حضور داشت.
من با ایشان بحثی مطرح کردم و برخلاف نظر آشیخ محمدرضا گفتم: سید هم در عروه همین مطلب را می گوید.
آشیخ محمدرضا چیزی نگفت. من فوراً پریدم و عروه را برداشتم و باز کردم ولی دیدم در آنجا به طور قطعی و جزمی مطلب آشیخ محمدرضا ذکر شده است و اقوی و اظهر نیست!
آشیخ محمدرضا که از اشتباه من آگاه بود، نه تنها اظهار نکرد، بلک فوراً خطاب به آن شخص کلاهی از من تمجید کرد و فرمود: این آقا، پسر فلانی، خیلی زحمت کشیده است. آن شخص هم چنین برداشت کرد که حق با من بود.