که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید!

کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید

کسی که نسل او را می شناسد خوب می داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید

همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید

همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و شمسی
نمی داند کسی او چند چند چند می آید

جهان می ایستد با هر چه دارد روبروی او
زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید

ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گر چه بعضی بر نمی تابند، می آید

بله، آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها
برای بیعت با او نمی آیند، می آید

برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری
ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید

بخوان شاعر! مگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید

به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند، می آید
#محمدحسین_ملکیان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا