در غیبت كبرى، حتى سفراء هم منقطع شدهاند، كه به آن سفیر آخرى كه على بن محمد سمرى باشد حضرت سفارش داد، فرمودند دیگر سفارت منقطع است، بعد از این باید شیعیان ما رجوع كنند به فقهاى ما -ما نمىخواهیم حالا روایاتش را بخوانیم طولانى مىشود.-
یعنى چه؟ یعنى حضرت بقیة الله فرموده كه فقهاى شیعه، فقهاى ما، لسان من هستند، من كه در پشت پردهى غیبت هستم، غایب مىشوم روى حكمت و مصالحى كه هست، حالا شما دستتان كه به من نمىرسد كه من لسان الله الناطق هستم كه براى شما حرف بزنم به حسب ظاهر، دستتان بند نمىشود، من براى شما اشخاصى را به عنوان نایب عام معین مىكنم كه زبان آنها زبان من است، آنچه بفرمایند از طرف من مىفرمایند، اگر حرف آنها را گوش دادید مثل این كه حرف من را شنیدهاید و گوش دادهاید فرق ندارد.
نایب عام یعنى اسم كسى را نبرده، لكن به طور عموم فرموده هر كسى را كه دیدید كه علوم ما را تحصیل كرده، آن چیزى كه باعث هدایت مردم باشد یاد گرفته، پنجاه سال زحمت كشیده، جان كنده زحمت كشیده، علوم ما را یاد گرفته، شما بروید مراجعه به آنها كنید و آنها لسان ما هستند.
كه الآن فقیه شیعه، مرجع تقلید شیعه، گفتار این، عین گفتار حضرت بقیة الله است، فرق نمىكند، كه ضعفاى شیعه آنهایى كه به درجهى اجتهاد نیستند، باید رجوع كنند به فقهاى شیعه و از آنها تقلید كنند.
الآن مراجع تقلید، بزرگان دین، فقهاء هر كسى به هر درجه، درجات هم محفوظ است، هر كس به درجهى خودش كه از طرف حضرت بقیة الله مأموریت دارد مسئول یك پستى شده، این بایستى به وظیفهاش عمل كند، این آنچه بیان مىكند بر مردم لازم است اطاعت كنند، لذا اینها لسان امام زمان هستند،
احترام اینها عین احترام حضرت ولى عصر است، بوسیدن دست این عین بوسیدن دست امام زمان است، دستش را ببوسى، نگاه كردن به در خانهى عالم اگر نگاه كنى، این نگاه كردنت عین نگاه كردن به در خانهى امام زمان است، فرق نمىكند.
اما به شرط این كه آدم چیز بفهمد، نه این كه از روى همین، صرفیین چنین كردند ما هم نیز چنین مىكنیم نباشد، چیز بفهمد، از روى فهم كار بكند.
این یك كلمهى آخر، نتیجه است، -خوب توجه بفرمایید- حضرت بقیة الله به طور عموم نواب عامش را معین فرموده، اما نفرموده در چه زمان كیست؟ در چه زمان كیست؟ اسم نبرده، لكن او امام است، معناى امام هم این است كه علم ما كان و ما یكون و ما هو كائن پیش او هست، اوعیه مشیة الله است، علمى كه خدا به اینها مرحمت كرده از همه چیز اطلاع دارند.
امام زمان الآن و همان زمان هزار و صد سال قبل تقریبا كه این مردم را حواله داده به فقهاى شیعه، و اینها را نایب خودش قرار داده، از همانجا مىداند كه در چه زمان كى نیابت پیدا مىكند، كى نایب هست، كى نایب نیست، كى درس مىخواند به آن درجه مىرسد، كى نمىرسد، آنهایى كه مدرسه مىآیند كى درس مىخواند، كى نمىخواند، كى به مقامى مىرسد، همه را مىداند.
حالا شما سعى كنید كه خودتان را یكى از آنها قرار دهید، حالا به حسب درجات هر كسى به قدر خودش، مىداند، چون مىداند توجه هم به آن شخص هم دارد، همان كسى را كه مىخواهد نایب خودش قرار بدهد، قرار داده به طور عموم، شخصى در یك عصر معینى، آن كسى را كه بخواهد نایب خودش قرار بدهد به او توجه هم دارد، و الطاف باطنى، عنایتهاى خاص، توجههاى خاص هم به آن شخص دارد امام زمان.
الآن ببنید! كدام یك از ماها مورد توجه حضرت بقیة الله هستیم و كدام نیستیم؟ خودمان كه نمىدانیم اما او مىداند، مىداند توى این صد نفر، هفتاد هشتاد نفر طلبهاى كه الآن در اینجا هست كدام یكى قابل است و كدام یكى قابل نیست، كدام یكى درس خوان است كدام نیست، كى بازیگوش است كى بازیگوش نیست، كى هواپرست است كى نیست، تمام اینها را مىداند.
یك كارى بكنید كه انشاء الله، ب-راى تشویقتان عرض مىكنم- زحمت بكشید، یك كارى بكنید كه به این مرتبه برسید، لا اقل به آن درجات بالا بالا هم نباشد، خوب درجات مختلف است، به یك مقامى خودتان را برسانید، كه اقلا صدق بكند در عالم واقع، در باطن كه شما وقتى حرف مىزنید لسان امام زمان بشوید.
و اگر داراى شرایط نباشید حرف زدن شما فایدهاى ندارد، خیلى صبح تا به شب دور هم جمع مىشوند حرفها مىزنند حتى مطالب دینى هم، آن كه كسى كه لایق نیست، اهل نیست، خداى ناخواسته شرایط در او جمع نیست، حرف زدن او هم حرف زدن امام زمان حساب نمىشود، او لسان امام زمان نیست!
“اسخنان مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی در جمع طلاب مدرسه علمیه فاروج به با پای پیاده به مشهد آمده بودند”