قم، مأوای فاطمیان و آسایشگاه مؤمنان!
امام صادق علیه السلام:
«هر گاه بلا و رنجی به شما رسيد، بر شما باد به قم؛ چرا که آنجا مأوا و پناهگاه فاطميان (اولاد و ذراری حضرت زهرا علیهاالسلام) و محل آسايش مؤمنان است؛ و زمانی خواهد آمد ← ادامه
امام صادق علیه السلام:
«هر گاه بلا و رنجی به شما رسيد، بر شما باد به قم؛ چرا که آنجا مأوا و پناهگاه فاطميان (اولاد و ذراری حضرت زهرا علیهاالسلام) و محل آسايش مؤمنان است؛ و زمانی خواهد آمد ← ادامه
حجت الاسلام حاج محمدرضا خاخام بزرگ یهود صاحب کتاب پر ارزش رد الیهود، تولدش مقارن سلطنت کریمخان زند(سال ١١٨۵قمری) که در سال١٢٣٧قمری با پیروان و متعلقین خود به اسلام مشرف شد (در زمان فتحعلیشاه قاجار) و درسال ١٢۶۶قمری از دنیا ← ادامه
«کرامات صوفیه گاهی از ارتداد و استخفاف (خوارشمردن) بهدین و قرآن و مقدمات دینی حاصل میشود. چنانکه مکرر شنیدهام بعضی از صوفیه با سوزاندن قرآن یا در نجاست انداختن و امثال آن مراتبی کسب میکنند»(۱).
«از مرد ثقه معتمدی شنیدم ← ادامه
از اشراف قریش و یکی از مشرکان معروف مکه بود. از همان کسانی که بیشترین آزار و اذیت را برای تازه مسلمانان ایجاد میکردند.
تاجر و ثروتمند بود و از اعضای دارالندوه، به همین سبب همیشه تعدادی از افراد چاپلوس ← ادامه
واعظی در شهری مدّتها موعظه می کرد و از گفتگوی او حقیقتِ مذهبش معلوم نمی شد .شیعیان اورا شیعه وسنّیان اورا سنّی می دانستند.
روزی آن دو فرقه اجتماع بر تحقیق مذهب اونموده وقرار دادند که هریک چیزی از او ← ادامه
«بعد از فوت رضاشاه، استاندار خراسان مرحوم آقازاده را (آیت فقید، مرحوم حاج میرزا احمد کفائی، فرزند مرحوم آخوند خراسانی) الزام به گرفتن مجلس ترحیم نمود.
مرحوم آقای حلبی منبر رفت و این شعر را خواند که غوغا شد:
بهرام ← ادامه
«روزی مرحوم اُزری در بغداد در قهوه خانهای نشسته بود. جمعی از افندیهای عثمانی هم بودند. او هم به مناسبت قهوهخانه این بیت را سرود:
إنّ في البُنّة و التنّة و الشّاي غثاثهْ
الثلاث ضعّفوني، لعن الله الثّلاثهْ!
همانا در ← ادامه
«جناب آقای مروّجی نقل کردند از مرحوم حاج سیّد محمّدحسین حکیم، از بنیاعمام آیةالله حاج سیّد محسن حکیم، که:
روزی در منزل آیةالله حاج سیّد محسن حکیم بودیم، یکی از افسرهای عالیرتبهٔ حکومتی برای کاری آمده بود. آقای حکیم اندرون ← ادامه
جناب آقای احمد وصالی، پسرعموی مادرم که در زمان گذشته از کارمندان عالیرتبهٔ شهرداری بود، مریض شد. روزهای پایانی عمرش، حدود سال ۱۳۷۰، در بیمارستان منتصریّه بستری بود. به دیدنش رفتم. همینطور که روی تخت خوابیده بود و حال خوشی ← ادامه
«حاج شیخ مهدی نجفی [مسجدشاهی] … میگفت:
شخصی کتابی نوشته بود و آن را خدمت شیخ (انصاری)برده، عرض نمود که در تألیف این کتاب زحمتها کشیده و رنجها بردهام و آن را به ضریحهای مقدّسه متبرّک کرده، حال آن را ← ادامه
«مسموع شد: یکی از بابیّه (علیه و علی أمثاله الهاویة) در کلبید، که یکی از قراء یزد است، گذر میکند و چند نفر از اهل همان قریه در زیر درخت بیدی نشسته بودند. و این شخص بابی نزد ایشان میرود ← ادامه
شَهِدتُ بأنَّ اللهَ لیسَ بِخالِقِ
وَ أنَّ رسولَ اللهِ لیسَ مِن البشرِ
وَأنَّ علیّاً لَمْ یَکُنْ بابنِ عَمِّهِ
ومَنْ شَکَّ في هذا المَقالِ فقَد کفر
مراد از خالق یعنی کهنه شونده و مراد از رسول الله جبرئیل امین است و ← ادامه