چند خاطره از مرحوم آقا ضیاء عراقی!
1- مرحوم آقا ضیاء (استاد مرحوم حاج شیخ) در درس بسیار عصبانی بود.
روزی شاگردی سر درس بر ایشان اشکال کرد، نگاهی به شاگرد نمود و دید او قدی کوتاه و عمامهای بزرگ دارد فرمود:
لاتحک ایها الاستکان فوقه نعبلکی ← ادامه
1- مرحوم آقا ضیاء (استاد مرحوم حاج شیخ) در درس بسیار عصبانی بود.
روزی شاگردی سر درس بر ایشان اشکال کرد، نگاهی به شاگرد نمود و دید او قدی کوتاه و عمامهای بزرگ دارد فرمود:
لاتحک ایها الاستکان فوقه نعبلکی ← ادامه
روزی ملک شاه سلجوقی جلوس کرده بود و شعراء هر کسی قصیدهای سروده بود و می خو اند و صلهای میگرفت.
شاعری قصیدهای خیلی عالی خواند، بعد از تمام شدن بادمجان دور قاب چینها اعتراض کردند که این چه شعری ← ادامه
سلطان سوریه نامهای به امیر حلب نوشت که “احصوا کل یهودی بلد” یعنی یهودیان این شهر را سرشماری کنید!
می خو است تعداد یهودیهای شهر حلب را بداند.
گویا مگسی روی حاء “احصوا” فضله کرده بود، امیر حلب آن را ← ادامه
گویند: شخصی عمدا یا از روی شوخی این آیه شریفه را این جور خوانده بود:
«فی بیوتٌ اذن الله ان ترفع».
کلمه بیوت را به رفع خوانده بود.
به او گفتند: چرا کلمه بیوتٌ رفع دادی، مگر «فی» جر نمی ← ادامه
در مجلسی که داماد مرحوم آشیخ محمد حسین کمپانی حضور داشت، راجع به آن مرحوم مطالبی بیان داشت، از جمله آن که گفت:
ایشان شخصیت فوق العاده عجیبی بودند، از نظر علوم و کمالات، مقدار زیادی از نوشتجات را در ← ادامه
گدای کوری را دیدند که با نشاط خاصی گدایی میکند.
شخص بیکاری در صدد پیگیری برآمد و دنبالش را گرفت.
گدا پس از مدتی آن گدا کورکورانه به منزل برگشت، به کلبه خرابهای وارد شد، بعد در را محکم بست ← ادامه
برنامه پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگها چنین بوده که عدهای را میفرستاده به طرف قبیلهای که هدایتشان کنند.
ابتداءً اسلام بر آنها عرضه میشد و در صورتی که امتناع میکردند یا باید جزیه میپرداختند و یا ← ادامه
در زمانی که ما به نجف رفتیم، وارد مدرسهای شدیم، اتاقی را به ما نشان دادند و گفتند:
که این اتاق مربوط به یک طلبهای بوده که یک سال قبل فوت شده است.
این طلبه با لباسهای مندرس در مجامع ← ادامه
قضیه آخوند گربه را در نجف شنیدهایم که آخوندی با سواد به گربهای علاقه داشته و برایش گوشت میآورده،
وقتی گربهاش مرد به شوخی به او میگفتند: برای گربهات مجلس ختم بگیر!
نقل شد شخصی که درس درستی نخوانده بود در مجلسی از او می پرسند ریشتراشی شرعا چطور است؟
او به خاطر این که چند جوان ریشتراش در مجلس حضور داشتند در پاسخ گفته بود:
برای جوان اشکالی ندارد، برای پیرمردان ← ادامه
دو برادر بعد از فوت پدر ما ترک را تقسیم کردند.
یکی عایدی از ارثیهاش را به قدر لازم برمیداشت و باقی را کنز میکرد و پسانداز مینمود.
دیگری به مقدار لازم برمیداشت و باقی را انفاق میکرد.
روزی برادری ← ادامه
نقل شده است که روزی مرحوم حاج شیخ علی زاهد قمی در حمام دستش را به در و دیوار حمام می گذاشت.
شخصی به ایشان اعتراض می کند (كه شاید در و دیوار حمام پاك نباشد)
ایشان در جواب می ← ادامه