که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید!
کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید
کسی که نسل او را می شناسد خوب می داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید← ادامه
کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید
کسی که نسل او را می شناسد خوب می داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید← ادامه
پسر ماه بیا در شــــــــــب یلدا بدرخش
ای مسیحای دل خسته ی زهرا بدرخش
سالیانی ست که ما چشم به راه فرجیم
نجمة الزاهره بـــــــر تارُک دنیا بدرخش
شب یلدایی ایـــــن هجر ندارد پایان؟!
سرتان سبز بــــه آیینه ی فردا ← ادامه
ای ولی عصــــــــــــر و امام زمان
ای سبــــــــب خلقت کون و مکان
حجّت حــــــق حامیِ دین العجل
شیعه گـــــــــــــرفتارُ ببین العجل
ای بـــــــــــــه ولای تـــو تولّای ما
مهـــــــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما
تا تـــــــــو ز ما روی نهان کردهای
غم ← ادامه
السلام علیک یا اباعبدالله (ع)❤️
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت می شوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت می شوم
یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهیه صحن و سرایت می شوم
با دوبال حسرتم ← ادامه
رفته بودم سوی قبرستان شهر
هر که را دیدم سوا خوابیده بود
در کنار یکدگر ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود
خاک بر سر بود در گل هر کسی
بی غذا و بی هوا خوابیده بود← ادامه
دردا که در این موجِ بلا، حالِ دعا نیست
این درد چرا چارهی بیدردیِ ما نیست؟!
با اجنبیان کار ندارم، خودمان را
قدری که امید است به اَلکُل، به خدا نیست!
ترس از دگری دارم و امّید به دیگر
نسبت ← ادامه
تا روی ماهِ يارِ ما در اِستتار است
عالَم گرفتارِ غم و رنج و فشار است
تاريک، آفاقِ جهان ز آشوب و شرّ است
پر از فِتَن، هر بوم و هر شهر و ديار است
فقر و فساد و معصيت، ← ادامه
خورشید آسمان بیان مرتضی علی است
جمشید دار ملک امان مرتضی علی است
اصل وجود و مایه جود و جهان جود
نور زمین و زین زمان مرتضی علی است
شاهی که در قبیله آدم نیافرید
همتای او خدای جهان مرتضی ← ادامه
شمشیر تو در غلاف تاکی؟
گیتی بتو در خلاف تاکی؟
آن خال بریز،زلف تا چند
وین نافه نهان بناف تاکی؟
اكسير نمط نهفته تا چند
سيمرغ صفت بقاف تا كي؟
اين ذلت و انكسار تا چند
واين محنت و اعتساف ← ادامه
السلام علیک ایها المنصور
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصری و من هم ← ادامه
بنده ی شرمنده تو خالق بخشنده من
بیا بهشتت دهم مرو تو در نار ما
توبه شکستی بیا هرآنچه هستی بیا
امیدواری بجوی زنام
السلام علیک یا بقیة الله
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبه های جمعه را ← ادامه