اشعار

پسر ماه بیا در شــــــــــب یلدا بدرخش!

پسر ماه بیا در شــــــــــب یلدا بدرخش

ای مسیحای دل خسته ی زهرا بدرخش

سالیانی ست که ما چشم به راه فرجیم

نجمة الزاهره بـــــــر تارُک دنیا بدرخش

شب یلدایی ایـــــن هجر ندارد پایان؟!

سرتان سبز بــــه آیینه ی فردا ← ادامه

غم بـــــه دل پیر و جوان کرده‌ای!

ای ولی عصــــــــــــر و امام زمان
ای سبــــــــب خلقت کون و مکان

حجّت حــــــق حامیِ دین العجل
شیعه گـــــــــــــرفتارُ ببین العجل

ای بـــــــــــــه ولای تـــو تولّای ما
مهـــــــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما

تا تـــــــــو ز ما روی نهان کرده‌ای
غم ← ادامه

هر شب جمعه که دلتنگ زیارت می شوم!

السلام علیک یا اباعبدالله (ع)❤️

هر شب جمعه که دلتنگ زیارت می شوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت می شوم

یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهیه صحن و سرایت می شوم

با دوبال حسرتم ← ادامه

رفته بودم  سوی قبرستان شهر!

رفته بودم  سوی قبرستان شهر
هر که را دیدم سوا خوابیده بود
در کنار یکدگر  ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود
خاک بر سر بود در گل هر کسی
بی غذا و بی هوا خوابیده بود← ادامه

این مسأله را با که توان گفت که دیگر…!

دردا که در این موجِ بلا، حالِ دعا نیست
این درد چرا چاره‌ی بی‌دردیِ ما نیست؟!

با اجنبیان کار ندارم، خودمان را
قدری که امید است به اَلکُل، به خدا نیست!

ترس از دگری دارم و امّید به دیگر
نسبت ← ادامه

تا او نیاید، عالَم چنین است…!

تا روی ماهِ يارِ ما در اِستتار است
عالَم گرفتارِ غم و رنج و فشار است

تاريک، آفاقِ جهان ز آشوب و شرّ است
پر از فِتَن، هر بوم و هر شهر و ديار است

فقر و فساد و معصيت، ← ادامه

نور زمین و زین زمان مرتضی علی است!

خورشید آسمان بیان مرتضی علی است
جمشید دار ملک امان مرتضی علی است
اصل وجود و مایه جود و جهان جود
نور زمین و زین زمان مرتضی علی است
شاهی که در قبیله آدم نیافرید
همتای او خدای جهان مرتضی ← ادامه

از دشمن و دوست طعنه تا چند?!

شمشیر تو در غلاف تاکی؟
گیتی بتو در خلاف تاکی؟

آن خال بریز،زلف تا چند
وین نافه نهان بناف تاکی؟

اكسير نمط نهفته تا چند
سيمرغ صفت بقاف تا كي؟

اين ذلت و انكسار تا چند
واين محنت و اعتساف ← ادامه

آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا!

السلام علیک ایها المنصور

گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصری و من هم ← ادامه

بیا بهشتت دهم مرو تو در نار ما!

غرق گنه نا امید مشو زدربار ما

که عفو کردن بود در همه دم کار ما

بنده ی شرمنده تو خالق بخشنده من
بیا بهشتت دهم مرو تو در نار ما

توبه شکستی بیا هرآنچه هستی بیا
امیدواری بجوی زنام

ادامه

کربلایم دیر شد، دارم خجالت می کشم!

السلام علیک یا بقیة الله
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد

تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم

بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبه های جمعه را ← ادامه

هر که باشي و زهر جا برسي!

اينکه خاک سيهش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است
گر چه جز تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا