فرق بین انبیاء و اوصیاء و دیگران این است كه آنها مىبینند و حرف مىزنند، وقتى كه گفت است حرام است، او ملكوت این را مشاهده مىكند، از طرف خدا مأمور شد كه تبلیغ كند حرام است، او باطنش را مىداند كه زهر است منجّر به هلاكت مىشود، در روح انسان چه اثرى مىگذارد معصیت، روح را هلاك مىكند.
این كه مىگویند حرام است، خدا كه با بندگانش عناد ندارد كه از چیزهاى خوب اینها را جلوگیرى كند، اینها براى امتحان است، اسبابى است كه خدا قرار داده و بعد هم فرموده نخور! نكن! و خود خدا مىداند، پیامبرش هم مىداند كه باطن این چیست، كه اگر یك قطره وارد روح شد، روح را منقلب مىكند، از جنبه علّیینى مبدّلش به سجّینى مىكند روح را، اماتهى نفس مىكند، هلاكش مىكند و از لیاقت به مقام قرب الهى ـكه در آخرت بهشت است، جنت است از آن لیاقت مىاندازد، ظلمانى است دیگر.
جنس بهشت جنس نور است، آنجا محتاج به چراغ برق و خورشید و آفتاب نیست، همهاش نور است، كسى كه وارد آنجا مىشود باید نور باشد، سر تا پایش نور باشد.
این معصیت تاریك مىكند آدم را، ظلمانیش مىكند، از لیاقت رفتن به بهشت مىاندازد آدم را، آن وقت بهشت حرام مىشود بر این آدم بحرمةٍ تكوینیةٍ؛ یعنى محروم است، حرمت شرعى آنجا نیست، محروم است دیگر، حرمت تكوینى یعنى محروم است.
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”
نکات:
فرق انبیاء و اوصاء با دیگران: آن بزرگواران باطن و ملکوت گناه را می بینند و لذا عصمت پیدا می کنند و تبلیغشان در نفوس آماده تاثیر می گذارد.
فلسفه محرمات: اسبابی هستند برای امتحان.
اثر گناه: روح را منقلب و تاریک می کند، اماته نفس می کند، روح را از جنبه علّیینى مبدّل به سجّینى مىكند، از مقام قرب الهی دور می شود، از بهشت محروم می شود.