به تازگی در میان کتاب های مرحوم والد اجازه اجتهاد آسید ابوالحسن اصفهانی به ایشان پیدا شد و من آن را اصلاً ندیده بودم، چون مرحوم حاج آقا اهل اجازه گرفتن از اشخاص نبود. حتّی وقتی آقی حاج شیخ می خواست به ایشان اجازه اجتهاد بدهد، ایشان قبول نکرد. حاج آقا رضا زنجانی نقل می کرد:
آقای حاج شیخ به من فرمود: این آقای زنجانی تاکنون از من تقاضایی نکرده است، برو ببین ایشان به اجازه اجتهاد تمایل دارد؟ من پیش ایشان آمدم و فرمایش آقای حاج شیخ را بازگو کردم.
مرحوم والد فرمود: اجازه اجتهاد چه ثمره ای دارد؟ ثبوتاً که اثری ندارد. من مجتهد باشم یا نباشم این اجازه تأثیری ندارد. اگر من مجتهد نباشم، این اجازه که مرا مجتهد نمی کند و اگر مجتهد باشم، این کار، تشریفاتی بیش نیست. اگر جهت اثباتی و استفاده مدّ نظر باشد، من اهلش نیستم که بخواهم این اجازه را به این و آن نشان بدهم. لذا حاضر نشد از آقای حاج شیخ اجازه اجتهاد درخواست کند.
این اجازه اجتهاد مرحوم آسید ابوالحسن برای حفظ عمامه بود. چون در آن دوره، عمامه روحانیون را برمی داشتند، مگر آن که اجازه اجتهادی از دو سه نفر از مراجع طراز اوّل داشته باشند.
در این مورد هم مرحوم والد درخواست اجازه اجتهاد نکرده بود. آقای آسید احمد لواسانی زمانی که در نجف بود، برای حفظ عمامه ایشان از آقای آسید ابوالحسن درخواست کرد که برای وی اجازه اجتهادی بنویسد.