🔸️ «آقای عندلیبی در نوشتهای که برای اینجانب فرستاده چنین مرقوم فرموده:
🔹️ یکی از آقازادگانِ آقا (مرحوم حاج آقا حسین قمی) میخواست شناسنامه بگیرد. در کربلا[ی] معلّی مراجعه نموده بود به کنسولگری، و سه سالی هم شاید از بلوغاش گذشته بود. بهواسطهٔ فرار از نظام وظیفه میخواست سنّاش را کمتر از حدّ بلوغ بگیرد. کنسول گفته بود: چون شما هنوز بالغ نیستید، باید ولیّ شما بنویسند که ما شناسنامه برای شما صادر نمائیم.
🔸️ آمد به مرحوم آقا اظهار کرد: دستور فرمائید به کنسولگری، چون من سنّ خود را کمتر گفتهام برای من شناسنامه صادر نمایند.
🔹️آقا خیلی عصبانی شد؛ فرمودند: من دروغ بنویسم تا تو کاغذ را برای آن کنسول ببری؟ میگوید: خاك به سرت حاج آقا حسین! که تو خودت [را] مرجع مردم میدانی و مردم هم تو را نایب امام میدانند؛ دروغ میگوئی!
🔸️ علی أيّ حالٍ فرمودند: اگر من صد پسر داشته باشم، آنها را دم توپ بگذارند یک دروغ نخواهم گفت، چون دروغ گفتن من ضرر به اسلام میزند، ولی از بین رفتن آنها ضرری به اسلام نمیزند».
📖 (عنصر فضیلت و تقویٰ، ص۸۵)