از مرحوم حاج آقاى والد(مرحوم حاج آقا سید احمد حسینی زنجانی) شنيدم كه مى فرمود:
من دو نفر را درك كردم كه از نظر بيان نظيرشان را نديدم: يكى آقا ضياء الدين عراقى و ديگرى حاج ميرزا محمد صادق خاتون آبادى اصفهانى .
آقا ضياء با مرحوم حاج شيخ عبدالکریم همبحث و متقارب السنّ بود .
شاگردان آقا ضياء عراقى مرجع شدند، ولى آقا ضياء مرجع نشد .
ايشان حدود شصت سال درس خارج تدریس كرد و در فقه و اصول فوق العاده بود . يكى از شاگردان ايشان آقاى حجّت بود كه در زمان حيات آقا ضياء مرجع شد .
آقا ضياء آدم متفكّر و علم دوستى بود و خيلى اصرار داشت كه مطلب را به شاگرد خود ياد بدهد و تا درِ منزل شاگرد مىر فت تا مطلب را به او تفهيم كند.
آقاى گلپايگانى مى فرمود: من درس آقا ضياء رفتم و اشكال كردم، ايشان جواب داد. دوباره اشكال كردم و ايشان جواب داد . بار ديگر اشكال كردم و ايشان جواب داد، منتها هر وقت كه ايشان مى خواست عصبانى شود، من كوتاه مى آمدم .
ايشان چون مى ديد كه من قانع نشده ام، دنبال مى كرد تا به من تفهيم كند .
يكى، دو روز اين گونه بود . بعد آقا ضياء به من گفت: اين جور كه با تو مشى كردم، تاكنون با هيچ كسى اين جور معامله نكرده بودم! آقا ضياء اين را از كرامت خودش مى دانست.