حاج باقر آقا:
با ماشین از قوچان به مشهد میآمدیم. مرحوم حاج آقا دو صندلی کرایه میکرد، یکی برای خودشان و یکی هم برای من و اخوی.
ما هم دو تا بچه عرب شلوغ بودیم، میرفتیم روی صندلیهای خالی ماشین مینشستیم.
ایشان نهی میکرد.
راننده میگفت اشکالی ندارد و اجازه میداد.
حاج آقا میپرسید راننده هستی یا صاحب ماشینی؟
اگر راننده صاحب ماشین هم بود، حاج آقا اجازه میداد روی صندلیهای دیگر بنشینیم و الا نه.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی