سخن حضرت زهرا با امیر مؤمنان در جریان غصب فدک!

س: چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در جریان غصب فدک و ظلمهای اهل سقیفه به  ایشان این گونه با امیر المؤمنین علیه السلام سخن می گوید؟!

وَ لَمَّا انْصَرَفَتْ مِنْ عِنْدِ أَبِي بَكْرٍ أَقْبَلَتْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَتْ‏ لَهُ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنِينِ‏ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ‏ فَخَانَتْكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَدِ ابْتَزَّنِي نُحَيْلَةَ أَبِي وَ بُلَيْغَةَ ابْنِي….(1)

مگر او -که علاوه بر جهات ظاهری دارای عصمت و علم کتاب بود- نمی دانست که سکوت و صبر مولا نه از روی ترس و اهمال بوده و نه آن که وی همسرش را دوست نداشته و نه این که نمی دانست که باید در برابر این ظلم بی نظیر از خود و همسرش و بچه هایش دفاع کند و… بلکه سکوتش به خاطر آن عهدی بود که با حبیبش رسول خدا بسته بود که وقتی که یار و یاور نداشتی باید همچون کسی که خار در چشمش و استخوان در  گلویش فرو رفته صبر کنی!

پس چرا این گونه همسرش را مورد خطاب و عتاب قرار می دهد؟!

در پاسخ به این پرسش نخست به چند نکته باید توجه داشت:

1-  یکی از روشهای حاکمان و غاصبان ستمگر و پیروان آنها این است که اولا حقایق مسلمی که خود شاهد آن بوده اند انکار و یا پنهان کنند و یا دست به تحریف و توجیه آن بپردازند  چرا که انتشار چنین حقایقی مقاصد آنان را به خطر می اندازد و احیانا موجب سقوط آنان می شود.

برای نمونه در جریان غدیر -آن طور که بسیاری از مورخین  ذکر کرده اند- حدود صد و بیست هزار نفر در آن حضور داشته اند و تنها حدود صد و بیست نفر -یعنی یک صدم آن جمعیت- آن را نقل کرده اند، با آن که در آنجا فرمود:

“فلیبلغ الشاهد الغائب” (2)

و اینها با امر پرودگارشان مخالفت کردند آنجا که فرمود: ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم فانتهوا(3)

و یا به هنگامی  که رسول خدا در  آخرین لحظات عمر شریفش دستور داد قلم و کاغذی  بیاورند که برای گمراه نشدن امت سفارشاتی بفرماید خلیفه دوم با کمال جسارت مانع شد و نسبت هذیان به کسی داد که قرآن در مورد او فرمود:

و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی (4)

و یا در منی وقتی حضرتش در مقام بیان خلفای بعد از خودش بود عده ای از منافقین با همهمه و سر و صدا در صدد مانع شدن از فرمایشات حضرت بودند (5)

2- یکی دیگر از شگردهای این ستمگران آن است که وقتی مرتکب جنایتی می شوند سعی می کنند آن را به گونه ای لوث کنند و هر طور شده  این لکه ننگ را از خود پاک کنند و چنین وانمود کنند که قصد بدی نداشته اند و…

نمونه اش عمل مامون -فرعون بنی عباس- می باشد که حضرت رضا علیه السلام را شهید کرد اما در تشییع جنازه حضرت پیشاپیش جنازه، با سر و پا برهنه راه می رفت و پشت سر او وزرا و بزرگان دولت و لشكریان بودند.

و  یا ابوبکر و عمر پس از آن همه ظلم و جنایتی که در حق دخت گرامی رسول خدا روا داشتند اقداماتی برای  راضی کردن آن حضرت و پاک نمودن این ستم بزرگ انجام دادند که البته ثمری هم نداشت، و بیش از پیش رسوا و بی آبرو شدند.

3- از آن طرف کسانی مورد ظلم و ستم قرار می  گیرند گاهی آن چنان مظلوم و غریب می شوند که حتی یک نفر را هم ندارند که آنچه بر سرشان آمده بازگو کنند که عقده دلشان را خالی کنند و از سویی این حقیقت تلخ برای آیندگان باقی بماند.

نمونه اش دردل کردن امیر مؤمنان در میان چاه!

4- به همین جهت گاهی فرد مظلوم و ستمدیده ممکن است که آنچه را که بر سرش آمده به یکی از نزدیکانش- مثلا همسرش- بیان کند و احیانا با لحنی تند و خشن آن را بازگو کند.

در این گونه موارد گرچه مخاطب آن ستمدیده بعضی از نزدیکان او ست و به نظر می رسد او را عتاب و محاکمه می  کند اما  واقع امر چیز دیگری است.

و آن این که اولا  کسی دیگری نیست که سخن او را بشنوند و آن را ثبت و ضبط کرده و برای مردم آن روز و آیندگان نقل کند که این حقیقت تلخ باقی بماند.

و ثانیا این لحن تند برای نمایاندن  عظمت  جنایت و ستمی که این ستمگران بر او واقع ساخته اند.

و ثالثا این خطاب به همسرش مثلا از باب ایاک اعنی و اسمعی یا جاره است (به در بگو دیوار بشنود)

گاهی گوینده فردی را که نزدیک به او ست مورد خطاب و عتاب  قرار می دهد  بر گناه و جرمی که  فرد دورتر مرتکب شده -یا ممکن است که مرتکب شود-  این روش سخن گفتن چه بسا تاثیر بهتری در آن فرد دور داشته باشد چه این که گوینده مستقیما او را مورد خطاب و عتاب قرار نداده است مانند کلام خدای متعال نسبت به بهترین فرد از مخلوقاتش:

لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ‏[1](زمر- 65) چه این که خدا می داند که نبی او هرگز دچار شرک نمی شود ولی او را  مخاطب قرار می دهد و در حقیقت مقصودش امت او ست

و همچنین موسی علیه السلام برادرش را مورد عتاب قرار می دهد در حالی که منظورش امت اوست.

یا مثلا معلمی در کلاس با یکی از دانش آموزان به تندی  سخنی  می گوید و  مطالبی را به او گوشزد می  کند در حالی که منظورش سایر دانش آموزان است

اینک با توجه به این نکات عرض می کنیم:

حضرت زهرایی که خودش را و فرزندانش در راه همسرش و مولایش و برای  او فدا کرد و آن همه صدمات و لطمات را در راه دین خدا و ولایت امیر سلام الله علیه تحمل کرد  و می دانست که سکوت و صبر مولا از روی ترس و اهمال در برابر این حادثه بسیار تلخ نمی باشد  بلکه به خاطر آن عهدی که با حبیبش رسول خدا بسته بود که وقتی که یار و یاور نداشتی باید همچون کسی که خار در چشمش و استخوان در  گلویش فرو رفته صبر کنی!

آری او همه اینها به خوبی و بیش از دیگران می دانست پس این گونه سخن گفتن معنایش این نیست که مولا سزاوار این سخنان است گرچه خطاب هم به اوست.

بنابر این با توجه به نکات و مقدماتی که ذکر شد باید بگوییم:

چه بسا این حادثه بسیار تلخ و ظلم بزرگ و بی نظیر ( که دو جهت داشت یکی صدمات روحی و جسمی طاقت فرسا که بر آن بانوی بزرگ و همچنین بر مولا و فرزندانشان وارد شده بود و یکی هم جنایتی که اهل سقیفه در مورد از بین بردن ولایت -که ادامه رسالت محسوب می شود- انجام دادند) توسط متولیان این جنایت و پیروانشان مورد انکار یا تحریف قرار بگیرد و آن را لوث کنند و به مرور زمان به دست فراموشی سپرده شود.

برای نمونه وقتی که مولا در مقام مناشده از برخی از صحابه که در  حادثه غدیر حضور داشتند خواست که شهادت بر این ماجرا بدهند آنها حاضر به شهادت نشدند و حضرت در حق آنها نفرین کرد مانند انس بن مالک و زید بن ارقم و….

( یکی از جهاتی که بما تاکید شده که حادثه عاشور را با تمام قدرت و وجود همیشه بپا داریم برای همین است که مانند حادثه غدیر آن را به دست فراموشی نسپارند)

و از طرفی آن چنان غربت و تنهایی بر دخت پیامبر گرامی سایه افکنده بود که گویا کسی نبود که این ماجرا را برای او بازگو کند و کمی عقده دلش را خالی کند جز همسر مهربانش و در حقیقت گرچه مخاطبش کسی جز مولا نبود ولی در واقع ضمیر به مرجع خود باز می گردد و ….

(1)بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏29، ص: 234

 (2)(تحف العقول ص: 34)

(3) (حشر-7)

(4)(نجم 3-4)

(5)(صحيح مسلم الجزء السادس ص 3.)

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا