در تحصیل علم، یاد گرفتن علوم در هر فنى از فنون دو شرط بیشتر لازم نیست، یكى استعداد ذاتى، یكى هم زحمت كشیدن، هر كس در هر رشتهاى كار كند آن علم گیرش مىآید، ترقى مىكند، مىخواهد طبیعى باشد، مىخواهد مسیحى باشد، مىخواهد سنى باشد، مىخواهد شیعه باشد، ملا مىشود، زحمت اگر بكشد در آن رشته خدا به او مىدهد، زحمتش هدر نمىشود،ترقى مىكند، اما ممكن است طبیعى صرف باشد، به كرهى قمر برود، این كه كارى ندارد، سنى است كتاب مىنویسد، مغنى، مطول، چى چى، ماطلبهها باید بخوانیم، ملا شدن آسان است به یك معنا، كه دو شرط بیشتر لازم ندارد، یكى استعداد ذاتى، یكى هم زحمت كشیدن.
اما آن علمى كه قرآن آورده، علم الهى، علمى كه انبیاء، ائمّه براى مردم آوردهاند و مردم را هدایت مىكنند، آن یك شرط ثالثى هم دارد: و آن هدی للمتّقین، تقوا مىخواهد.
لذا ببینید انبیاء كه مبعوث مىشدند بر یك امتى غالبا اشخاصى كه آلودهى به دنیا بودند زیر بار انبیاء نمىرفتند، آن هدایت خاصه براى آنها نبود، حتى ممكن است عموى خود پیغمبر باشد، تقوا ندارد دیگر، یك عمر همهاش قمار و شرب خمر و آلودگى و ریاست و آقایى و فلان و فلان، این آلوده است دیگر، این قابلیت از براى هدایت ندارد، قرآن هدی للمتّقین است!
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”