عرض‌ نیازی به ساحت پاک حجّت عصر!

ای شه از فیض وجودت همه داریم حیات
ورنه مانند حباب‌ایم و نداریم ثبات

فیض تو گر نرسد جمله فنائیم و عدم
چه بسیط و چه مرکّب، چه جماد و چه نبات

گرچه خورشید گهی سیر کند زیر سحاب
لیک بر رشتهٔ فیضش نرسد قطع و بتات

همه در وادی حیرت متفرّق شده‌ایم
لطف کن لطف شها، تا که شود جمع شتات

اى به نور تو منوّر ملکوت و ناسوت
به عطوفت نظرى، ورنه نیابیم نجات

ای به نور رخ تو روشنیِ جمله ظلام
ضعفا را مددی خاصه به هنگام ممات

اى ز خوان کرَمت زندگى عالمیان
مُردگان‌ایم همه گر ندهى فیض حیات

«سالک» از فیض ملاقات نباشی محروم
گر کنی پیروی از شیمهٔ اوتاد و ثقات.

غزلی از میرزا علی‌اکبر مرندی

@cheraghe_motaleeh

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا