1- مرحوم آقا ضیاء (استاد مرحوم حاج شیخ) در درس بسیار عصبانی بود.
روزی شاگردی سر درس بر ایشان اشکال کرد، نگاهی به شاگرد نمود و دید او قدی کوتاه و عمامهای بزرگ دارد فرمود:
لاتحک ایها الاستکان فوقه نعبلکی (ای استکانی که بالایش نعلبکی است حرف نزن)!
2-روزی شاگردی به ایشان اشکال کرد، ایشان متوجه شدد مطلب از استاد دیگر است[1] و شاگرد از آن درس به درس ایشان آمده است.
جواب او را دادند اما او قانع نشد و مجددا اشکال را تکرار کرد.
استاد با عصبانیت گفت مصیبت من با تو دو مصیبت است.
یکی این که عذرههایی که به حلقت ریخته شده بیرون بیاورم، و دیگر آن که مطلب حق خود را به تو تزریق کنم.
3- مرحوم آقاضیاء عراقی گاهی عبارات خاصی در درس به كار میبرد، مثلا می فرمود:
فلان مطلب این طور است كما قرّرناه فی الدیشبتین الماضیتین ( یعنی همان طور كه در در دو شب گذشته آن را تقریر كردیم.)
4- از خصوصیات مرحوم آقاضیاء این بود كه راضی نمی شد استاد سلمانی زیرگلویش را اصلاح كند، میفرمود: اگر در همان لحظه سلمانی دیوانه شود ممكن است گلوی مرا بشكافد!
در یكی از شبها كه مرحوم آقاضیاء مشغول تدریس بود یكی از طلبهها كنار منبر ایشان به خواب رفته بود، آن مرحوم سُكی به او زد و فرمود: آقا اگر درس ما مزاحم خواب شماست آن را تعطیل كنیم!
4- مرحوم آقا ضیاء عراقی ، پنهانی پیامی برای آسید ابوالحسن رحمة الله علیه فرستاد که از آن نمدی که برای شما هست کلاهی هم برای ما بفرستید.
[1]ـ رقابت آقاضیاء بیشتر با آشیخ محمد حسین اصفهانی بود.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی