در مجلسی که داماد مرحوم آشیخ محمد حسین کمپانی حضور داشت، راجع به آن مرحوم مطالبی بیان داشت، از جمله آن که گفت:
ایشان شخصیت فوق العاده عجیبی بودند، از نظر علوم و کمالات، مقدار زیادی از نوشتجات را در شط ریختند.
در مورد علت این امر فرمودند:
کسی غیر از من نیست که اینها را بفهمد، به من چنین ملهم شده است که بعد از من کسی نیست بفهمد، لذا آنها رادر شط میریزم.
آن گاه دامادشان قضیه عجیبی نقل کرد، فرمود:
شخصی متدین به نام آشیخ علی اصغر شهرستانی از خصیصین شیخ قدس سره بود، ایشان فرموده بود:
شبی در عالم رؤیا خواب دیدم، من و حاج شیخ محمد حسین در بیابانی دلگشا قدم میزنیم، خیلی فضای باز و روح افزا بود.
در این هنگام ناگهان چشمم به خیمهای سبز افتاد، شخصی خطاب به حاج شیخ گفت اجب مولاک و به من (حاج شیخ علی اصغر) گویا ایست دادند که تو مجاز نیستی بیایی.
مرحوم حاج شیخ قدس سره را خدمت حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بردند، گویا حضرت فرموده بودند:
صلاح چنین است که از این عالم وداع گویی (نقل به معنا و مفاد شده است).
این شخص که خواب را نقل کرده بود می گوید صبح که از خواب بیدار شدم دیدم که صلاة میکشند و حاج شیخ مرحوم شدهاند.
آن گاه دامادشان اضافه فرمود که:
مرحوم شیخ وقتی کوچک بود همراه پدرش به عتبات آمده است، حضرت امیرالمؤمنین را در خواب میبیند که حضرت میفرمایند (مفاد عرض می شود) محمد حسین خوب است نزد ما بماند و از همانجا در نجف ماندند و به درجات عالی از کمال رسیدند.
و گویا پدرشان ثروت زیادی داشتهاند و به ارث به این بزرگوار رسیده بود و تا آخر عمر نیز از سهم مبارک امام سلام الله علیه استفاده نکردند.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی