برنامه پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگها چنین بوده که عدهای را میفرستاده به طرف قبیلهای که هدایتشان کنند.
ابتداءً اسلام بر آنها عرضه میشد و در صورتی که امتناع میکردند یا باید جزیه میپرداختند و یا جنگ کنند.
در یکی از این جنگها که نه اسلام را قبول کردند و نه جزیه دادند، عدهای را مسلمانان اسیر کردند و به حضور نبی اکرم صلی الله علیه و آله آوردند.
حکم اسراء بسته به نظر رسول الله بود، اول حضرت اسلام را بر آنان عرضه داشت، قبول نکردند.
سپس یکی یکی را خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله میآوردند، بعد از عرضه اسلام حضرت صلی الله علیه و آله امر میفرمودند که آنها را بکشند.
تا این که نوبت به یکی رسید او را آوردند و بعد از عرضه داشتن اسلام و قبول نکردنش، فرمودند که او را نکشید!
آن شخص کافر عرضه داشت چرا مرا نکشتی؟
حضرت فرمودند جبرئیل بر من نازل شد و عرضه داشت:
خداوندمی فرماید که این شخص را به خاطر صفات خوبی که دارد نکشید! این شخص کافر فورا مسلمان شد.
همین صفات خوب او را به هدایت رساند.
عکس این مطلب هم قضیه زبیر است.
با این زبیر در حالاتش بیان شده است که به خاطر غصب شدن حق امیرالمؤمنین سلام الله علیه خیلی جوش و خروش داشت و ناراحت بود.
اما همین آقای زبیر عاقبتش به نکبت مبدل شد و با امام سلام الله علیه جنگید و به درک واصل شد.
سرّش این بود که خیلی پول دوست بود و توقع داشت که حضرت امیر سلام الله علیه در تقسیم اموال بیت المال برای او مزیتی قائل شود.
حضرت هم به او اعتنایی نکرد، لذا راه دشمنی با امیرالمؤمنین را پیش گرفت.
حضرت هم در باره او فرموده است:
زبیر از ما اهل بیت بود تا زمانی که بچه شومش عبدالله بن زبیر به دنیا آمد.
و در حالات زبیر چنین بیان شده که زبیر با این که از ثروتمندان بوده در عین حال خیلی بخیل و کوته چشم بود.
تا جایی که بنده در کتب عامه دیدم که حضرت امیر سلام الله علیه او را با حضرت عبدالله بن جعفر رضوان الله علیهما شریک فرمود.
چون عبدالله بن جعفر در سخاوت بسیار فوق العاده بود، برای تعدیل هر دو، حضرت این دو را با هم شریک کردند.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی