یادم میآید در درس مرحوم آیة الله حکیم در نجف، گاهی ایشان نصیحت میفرمودند و میگفتند:
آقایان من در وقت طلبگی یک مطلبی به نظرم رسید که انسان چکار کند تا خلوص در عمل پیدا کند، تا درس خواندن و درس دادن و غیره همه برای خدا باشد.
یکی از علماء معروف را که میشناختم میخواستم از او سؤال کنم.
روزی او را در حرم حضرت امیر صلوات الله علیه دیدم، مردد بودم که بروم و از او سؤال کنم.
اما ناگهان خدا به قلبم الهام فرمود
که اصلا کار برای غیر خدا کردن خلاف اصل است، اصلا انسان که خدا را قبول دارد، کار برای غیر خدا دلیل میخواهد،
برای این که من وقتی فکر میکنم میبینم همه چیز دست اوست،
پس من برای چه ریا کنم که فلانی مثلا به درس من بیاید؟!
اما وقتی که فهمیدم سرچشمه همه خواستههای من دست خود اوست، پس چرا کار برای غیر او بکنم؟!
چه بسا من کاری بکنم که به دیگری بفهمانم که من چنین کارهام و او نفهمد، اما خدا از همه کارهایم خبر دارد و میفهمد.
پس از این قلبم آرام گرفت.
شما حالا چه میگویید بروید مطالعه کنید، خلاصه فکر کنید که همه چیز دست خداست، چرا برای غیر او کار بکنم؟!
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی