اهل علمی در مسجد كوفه در حال اعتکاف بوده است.
در این هنگام چشمش به ماری می افتد و آن را میكشد.
ناگهان اجنه ای که در مسجد حضور داشتند به او حمله میكنند، معلوم می شود آن مار در واقع از جنیان شیعه بوده و تغییر شكل داده است.
طلبه عذر میآورد كه من نمیدانستم، و الا او را نمی کشتم. این جریان موجب اختلاف بین طرفین می شود.
اتفاقا مرجع آن زمان هم درمسجد كوفه بوده، از ایشان سؤال میكنند.
ایشان بر اساس «من خرج عن زیه فدمه هدر» (کسی از هیئت خودش خارج شود پس خون او هدر است) فتوا به برائت طلبه می دهد.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی