گهي بر طارم اعلي نشينم!

يکي پرسيد از آن گم کرده فرزند

که اي روشن گهر پير خردمند
ز مصرش بوي پيراهن شنيدي
چرا در چاه کنعانش نديدي
بگفت احوال ما برق جهانست
دمي پيدا و ديگر دم نهانست
گهي بر طارم اعلي نشينم
گهي در پشت پاي خود نبينم
اگر درويش بر حالي بماندي
سر دست از دو عالم برفشاندي
گلستان سعدی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا