ّآقای رحیمی:
حاج آقابزرگ در اطراف مشهد بود.
روزی صبحانه خدمت ایشان رفتیم، وقتی سفره را باز كردیم، مقداری نان مانده یا خشك در سفره بود،
اجازه خواستم كه بروم و نان تازه تهیه كنم، اجازه و نداد و فرمود: همین نانها خوب است.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی