دیده‏ اى باید سبب سوراخ کن!

این قضیه را آقاى آخوند ملا على همدانى از آقاى اراکى و ایشان هم از آقاى علم الهدى ملایرى و ایشان نیز از آخوند ملا فتحعلى سلطان آبادى نقل مى ‏کرد.

آقاى آخوند این قصه را با واسطه آقاى اراکى نقل مى‏ کرد و مى‏فرمود: بعد هم خودم رفتم و قصّه را از آقاى علم الهدى ملایرى پرسیدم و ایشان عین نقل آقاى اراکى را بدون تفاوت براى من نقل نمود.

آخوند ملا فتحعلى مى‏ فرمود:

زمانى که در اراک بودم، با طلب ه‏اى هم‏ حجره بودم. یک وقت ازنظر مالى خیلى در مضیقه و فشار قرار گرفتم. با خود گفتم که بروم و از کسى پول قرض کنم تا قدرى فشارها کم شود. در راه استخر طبیعى آبى بود و زنى مشغول رخت‏شویى بود. از جلو او رد شدم. شنیدم این ابیات را خواند:

دیده‏ اى باید سبب سوراخ کن تا حجب را بر کند از بیخ و بن

تا مسبّب بیند اندر لامکان هرزه داند جهد و اکساب و دکان

از مسبّب مى ‏رسد هر خیر و شر نیست اسباب و وسایط اى پدر

من به ذهنم آمد که این زن چرا این شعر را خواند؟ اگر مثلاً این زن عاشق‏ پیشه است، باید شعر عاشقانه بخواند و اگر گرفتارى دنیوى دارد، باید شعرى مربوط به دنیا بخواند. شعر عارفانه خواندن در حدّ این زن نیست.

فهمیدم از ناحیه خداوند، به این زن الهام طبیعى شده است تا من متوجه شوم که نباید خدا را رها کنم و سراغ مردم بروم. از قرض کردن منصرف شدم و گفتم بر خدا توکلّ مى‏ کنم.

به منزل برگشتم، دیدم داخل زنبیلى که در منزل آویزان بود، دو یا سه نان تازه و چیز دیگرى قرار دارد. آن را برداشتم و خوردم. فردا و پس فردا هم همین گونه شد. احتمال دادم این را رفیق من تهیه مى‏ کند و در آنجا مى‏ گذارد. وقتى چند روز ادامه پیدا کرد، از رفیقم پرسیدم که این غذاها را شما تهیه مى‏ کنید؟ گفت: نه. من هم جریان را براى او نقل کردم. بعد از اینکه جریان را براى او نقل کردم، دیگر در آن زنبیل چیزى ندیدم.

معروف است افشاى مطالبى که جنبه سرّ دارد، سبب سلب آن نعمت مى ‏شود!

https://zanjani.ir

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا