آقای منتظری می گفت: وقت با پدرم به منزل آقای بروجردی رفتیم. من همیشه پشت سر پدرم حرکت می کردم و احترام ایشان را رعایت می کردم، منتهی پدرم چون خجالت می کشید، وقتی وارد اتاق شدیم، حاضر نشد بالای مجلس بنشیند، لذا من جایی نشستم و ایشان هم پایین تر از من نشست.
من پدرم را به آقای بروجردی معرّفی کردم. ایشان خیلی ناراحت شد و فرمود: ایشان پدر شماست و زیر دست شما نشسته است؟! گفتم: من که هیچ وقت این کار را نمی کنم، هرچه اصرار کردم ایشان قبول نکرد بالا بنشیند. آقای بروجردی فرمود: نه، نه، تو چگونه حاضر شدی چنین کاری بکنی؟
با این که پدر آقای منتظری در سلک روحانیت و معمّم نبود ولی آقای بروجردی خیلی به آداب مقیّد بود..