🔹 «وقتی مرحوم والد – آیتاللهالعظمی گلپایگانی (ره) – در مسجد حسینآباد بازار قم نماز جماعت میخواندند، یک شخص وسواسی در نماز جماعت شرکت میکرد. او از ابتدای تکبیرة الإحرام نماز، شروع میکرد به ال ال گفتن، تا وقتیکه آقا به رکوع میرسیدند؛ سپس مدام میگفت: إنّ الله مع الصّابرین! إنّ الله مع الصّابرین!
🔸 یک روز، پیرمردی به نام حاج آقا فتحالله که سردستهٔ یکی از محلّههای قدیم بود، در نماز شرکت کرد. وقتی شخص وسواسی شروع به کارهای همیشگیاش میکند، با صدای بلند در میان نماز گفت: ال و درد! ال و زهرمار! کمرم شکست!
🔹 آنقدر بلند گفت که دو یا سه صف از نماز جماعت، از خنده نمازشان باطل شد. بعد از این ماجرا، آن شخص وسواسی دیگر کارهایش را تکرار نکرد».
📚 (حاج آقا جواد گلپایگانی؛ شبهای رمضان، ص۱۳۰)