گاهی خدا انسان را به این جور امتحان میکند، مثلا تشخیص من این است که رضای خدای متعال در فلان عمل است و این عمل باعث سخط و غضب مخلوق میشود، در اینجا قوت ایمان میخواهد که رضای خالق را اختیار کنم و از سخط مخلوق باکی نداشته باشم و گاهی بر عکس، در عملی خشنودی مردم و سخط خالق میباشد، در این جا نیز نیروی ایمان باید باشد تا من به خشنودی مردم اعتناء نکنم و گرد سخط خالق نگردم. و اگر خدای نخواسته ایمان ضعیف شد، خودم را میبازم.
گفتند که یک نفر آخوند محلی بوده، در مجلس عمومی کسی از او سؤال کرده که ریشتراشی شرعا چطور است؟ به خاطر این که در مجلس چند جوان ریشتراش بودند گفته بود برای جوان اشکالی ندارد، ولی برای پیرمردان حرام است.
غرض باید درس خواند، طلبهای که سالها در مدرسه بماند اگر درس نخواند، آخر باید خودش را در جامعه جا بزند، این آقا بعد از عمری در مدرسه بودن که حمالی نمیکند، ناچار است تدلیس کند، دروغ و تهمت و افتراء به دیگران بزند تا خودش را جا دهد و از خودش تعریف کند، بله، درس نخواندن این جور مفاسدی دارد.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی