حاج آقابزرگ قوچانی از آغاز طلبگی از بسیاری از معاشرتها به شدت گریزان بوده و تا پایان عمر هرگز با شهرت میانهای نداشت و در تمام دوران زندگی به شکلی انزوا اختیار کرده بودند.
می فرمودند:
خیلی از میولات جوانی در پیری نیست، واقعا در جوانی خیلی میل داشتیم دور هم جمع بشویم و بگوییم و بخندیم.
البته بعد از مدتی حالتم عوض شده بود، جوری که بدم میآمد معاشرت داشته باشم، دلم میخواست همهاش تنها باشم و به کارهای خودم رسیدگی کنم.
اگر کسی به اتاقم میآمد، اخلاقا چیزی نمیگفتم و به اتاق کسی حتی الامکان نمیرفتم.
چون انسان در اجتماعات قهرا تحت تأثیر قرار میگیرد، وقتی زیاد رفیق پیدا کردی خواهی نخواهی رفت و آمد زیاد میشود و قهرا اثر دارد…
گاهی خلاف اخلاق، یعنی بیرون کردن کسی را از اتاق مثلا، عین اخلاق است، چون وقتی انسان نتواند خلاف اخلاق را تحمل کند، اخلاق ایجاب میکند که کسی را از اتاقش بیرون کند، مواقع فرق میکند.[1]
الان هم خیلی طبعم میل به اجتماع ندارد، مگر ضرورتی باشد.
آقاجان ما که در طلبگی زحمت کشیدیم، چه شدیم؟! بنده از طلبههای درسخوان بودم و مراعات میکردم، تازه چه شدم؟! اگر میخواهید چیزی بشوید، باید زحمت بکشید.[2]
عزلت و انزوای جوانی تا سنین پیری نیز همچنان ادامه یافت.
[1]ـ مقصود این است که اگر رعایت موازین اخلاقی در مواقع عادی مزاحم کار اهمی باشد، در این شرایط ویژه بر طبق وظیفه باید آن امور ترک گردد.
[2]ـ تلفیقی از «خاطرات ارچنگ» و هادی آقا ابراهیمی نژاد
روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی