موضوع تواضع خیلی مهم است. تواضع برای خالق و مخلوق که انسان باید خیلی مواظب باشد که غرورش نگیرد.
طلبهای پیش بنده درس قوانین میخواند و هنوز درسهایش را تکمیل نکرده بود به ایران آمد و در تهران امام جماعت مسجدی شد و مردم دورش را خوب گرفتند.
وقتی به ایران آمدم خواستم احوالی از او بپرسم، تحقیق کردم و منزلش را پیدا نمودم.
وقتی به منزلش رفتم عدهای از مریدهایش دور و برش بودند، طوری با من رفتار کرد که گویا از من بالاتر است، تا چه رسد به این که من استاد او بودم.
جا خوردم، از این که به من بیاعتنایی کرد ناراحت نشدم، چون طوری نشده بود.
اما از این که بیچاره خودش را گم کرده بود، ناراحت بودم.
و همچنین در همین سفر به ایران در تهران با یکی از اهل علم همدوره نجف که در تهران مقیم شده بود، در مدرسه با هم بودیم، در این بین یکی از تجار تهران که با بنده شناسایی داشت، به حجره مدرسه به دیدن من آمده بود.
در این بین این تاجر سؤالی از بنده کرد، قبل از این که جواب بدهم این رفیق ما فورا گفت ما در فلان مسجد نماز میخوانیم، مسئله مشکلی است، آن جا بیا برایت بیان کنم.
حسابی جا خوردم که این بیچاره چقدر خودش را گم کرده، آخر پیش من طلبه که نباید این قدر حب ریاست بروز بدهی.
باید انسان همیشه مراقب باشد، مواظب باشد، همیشه دعا کند لَا تَكِلْنَا إِلَی أَنْفُسِنَا، باید خدا انسان را نگهداری کند، دعا کن، کمک بخواه و کارهایت را به خدا تفویض کن.
این دو قضیهای که گفته شد به عنوان ملامت نیست، بلکه عبرتی است.
و خلاصه مطلب از همین قرار است که گفته شد، اگر خدا به انسان نعمتی داده باید شکر کند، تواضع داشته باشد، نسبت به خالقِ خودش، کوچکی کند.
قارون گفت إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی (القصص:78)، به خودش مغرور شد و به نصیحتها گوش نمیکرد، میگفتند زکات بده، انفاق کن، میگفت نه، من زحمت کشیدم.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی